اخبار داغ

خواندنی های جالب واژه شناسی

🔷آبشار آبشار مرکب است از آب + – شار (از شاریدن به معنی جاری شدن و ریختن). شاریدن از مصدرهای عتیقه‌ی فارسی است که فسیل آن را از دوران مزوزوئیک یافته‌اند. این « – شار» را در واژه‌ی سرشار (لب‌ریز) هم داریم؛ یعنی چیزی که پر می‌شود و مایع از لبه‌هایش بیرون می‌ریزد. معادل انگلیسی […]

اشتراک گذاری
03 مهر 1399
58 بازدید
کد مطلب : 6177

🔷آبشار

آبشار مرکب است از آب + – شار (از شاریدن به معنی جاری شدن و ریختن). شاریدن از مصدرهای عتیقه‌ی فارسی است که فسیل آن را از دوران مزوزوئیک یافته‌اند. این « – شار» را در واژه‌ی سرشار (لب‌ریز) هم داریم؛ یعنی چیزی که پر می‌شود و مایع از لبه‌هایش بیرون می‌ریزد. معادل انگلیسی آبشار waterfall است؛ یعنی جایی که آّّب فرومی‌ریزد.

🔷آفتابه

تا حالا از خودتان پرسیده‌اید که آفتابه چه ربطی به آفتاب دارد؟ اگر پرسیده‌اید، طبعا” به جوابی هم نرسیده‌اید. اکنون بدانید و آگاه باشید که آفتابه در واقع هیچ ربطی به آفتاب ندارد. آفتابه در اصل آبتابه (آب + تابه) بوده‌است؛ یعنی ظرفی که آن را پر از آب می‌کنند.

🔷 آنفولانزا

واژه‌ی آنفولانزا (influenza) در اصل ایتالیایی است و ظاهرا” از طریق فرانسوی یا انگلیسی وارد فارسی شده‌است. این واژه در اصل به معنی تأثیر و نفوذ است (هم‌ریشه با influence انگلیسی). وجه تسمیه‌ی آنفولانزا این است که اروپایی‌های خرافاتی قدیم این بیماری را ناشی از تأثیر ستاره‌ها می‌دانستند؛ بنابراین آنفولانزا یعنی بیماری ناشی از تأثیر ستاره‌ها! در ضمن بهتر است آن را با همین املای آنفولانزا بنویسیم، نه آنفلوآنزا یا آنفلوانزا.

🔷استوا

اِستِواء در عربی مصدر باب افتعال از ریشه‌ی «س‌و‌ی» و به معنی تساوی و برابری است. خط فرضی استوا کره‌ی زمین را به دو نیم‌کره‌ی مساوی تقسیم می‌کند. معادل انگلیسی آن یعنی equator هم از ریشه‌ی لاتینی و به معنی مساوی‌کننده و برابرکننده است. بعضی‌ها این واژه را به‌اشتباه اُستُوا تلفظ می‌کنند. (ظاهرا” تلفظش را با اُستُوار اشتباه گرفته‌اند.)

🔷الاغ

تحول معنایی این واژه‌ی عزیز مصداقی است از تنزل انسان به حیوانیت یا نشستن راکب به‌جای‌ مرکب. داستان از این قرار بوده که واژه‌ی ترکی الاغ در قدیم به معنی پیک و قاصد بود و خر یا اسبی را که پیک سوارش می‌شد «خر الاغ» یا «اسب الاغ» می‌گفتند. کم‌کم کمال هم‌نشین در او اثر کرد و الاغ مترادف شد با خر.

🔷بازرگان

بازرگان در اصل بازارگان (بازار + – گان) بوده؛ یعنی کسی که با بازار سر و کار دارد.

🔷بوقلمون‌صفت

آدمِ بوقلمون‌صفت ثباتِ عقیده و رفتار ندارد و نان را به نرخِ روز می‌خورَد. راستی تاحالا فکر کرده‌اید چرا به چنین آدمی «بوقلمون‌صفت» می‌گویند؟ چه ربطی به بوقلمون دارد؟ نکته این‌جاست که بوقلمون در اصل به‌معنیِ آفتاب‌پرست است که نوعی بزمجه است و رنگ عوض می‌کند و خود را به رنگِ محیط درمی‌آورَد. این‌که چگونه نامِ خزنده‌ای به نامِ پرنده‌ای تبدیل شده از عجایب است. واژۀ «بوقلمون» تحریفی از یک واژۀ یونانی است که شکلِ انگلیسی‌اش chameleon است. این واژه از دو جزء تشکیل شده و روی‌هم‌رفته «شیرِ خاکی» معنی می‌دهد! شکلِ مُعَرّبِ قدیمی‌اش «خامالاوُن» است که در فرهنگ‌های قدیمیِ فارسی آمده‌است. در انگلیسی نیز مثلِ فارسی، chameleon هم به‌معنیِ آفتاب‌پرست است و هم به‌معنیِ آدمِ بوقلمون‌صفت.

🔷پاتوق

امروزه پاتوق به جای ثابت و مشخصی می‌گوییم که دو یا چند نفر باهم قرار می‌گذارند هر چند وقت یک بار در آن‌جا هم‌دیگر را ببینند و گپ بزنند؛ مثلا” کافه یا قهوه‌خانه. جالب است بدانید که این واژه‌ی به‌ظاهر بسیط در واقع مرکب است از پا (پای؛ کنارِ) + توق (در ترکی به معنی بیرق؛ عَلَم)، و در اصل مربوط به نظامیان بوده. در قدیم سربازان پای توق، یعنی کنار بیرق یا عَلَم، جمع می‌شدند و بعد به‌سوی مقصد به راه می‌افتادند.

🔷پاچه‌خاری

شرط می‌بندم اگر می‌خواستید این واژه را بنویسید، «پاچه‌خواری» می‌نوشتید، نه «پاچه‌خاری»، چون تحت تأثیر واژه‌هایی از قبیل گیاه‌خواری، خام‌خواری، روزه‌خواری، زمین‌خواری، و… قرار دارید. اما آیا از خودتان پرسیده‌اید که این واژه چه ربطی به خوردن دارد؟ مگر پای طرف را می‌خورند؟! می‌بینید که ربطی به خوردن ندارد. پاچه‌خاری مرکب است از پاچه + – خاری (از خاریدن به معنی خاراندن)؛ یعنی خاراندن پای طرف، که کنایه از چاپلوسی کردن و مجیز گفتن است. خاریدن به معنی خاراندن در قدیم به کار می‌رفت: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.

🔷پیش غازی و ملق‌بازی

شرط می‌بندم اگر می‌خواستید این اصطلاح را بنویسید، «قاضی» می‌نوشتید، نه «غازی»؛ و حالا هم تعجب کرده‌اید که من «غازی» نوشته‌ام. من به شما حق می‌دهم که اشتباه کنید. اما هرگز از خود پرسیده‌اید که قاضی چه ربطی به ملق‌بازی (ملق زدن) دارد؟ خب معلوم است که ربطی ندارد. ماجرا از این قرار بوده که غازی در قدیم به معنی معرکه‌گیر بود؛ یعنی کسی که جلو تماشاچیان حرکات نمایشی ماهرانه‌ای، از جمله ملق زدن، انجام می‌داد. معما چو حل گشت آسان شود!

نیوشا دقیقی ماسوله

نوشته های مشابه

یک پاسخ به “خواندنی های جالب واژه شناسی”

  1. A گفت:

    چقدر جالب، امیدوارم خانم دقیقی با مطالب زیبا و خواندنیشون همیشه اطلاعات تاریخی و فرهنگی عالیشون رو در اختیار ما بزارن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *