چه عواملی منجربه طلاق میشود؟
به گزارش پایگاه خبری تجهیز نیوز، طلاق یکی از پدیدههای مهم اجتماعی است که افزایش آن در هر جامعهای اختلال در نظم و تعـادل آن جامعه و بروز بعضی از آسیبهای اجتماعی دیگر را موجب میشود. طلاق همانند سایر مسائل اجتماعی، پدیده پیچیدهای است و نمیتوان تنها یک یا چند عامل مشخص را علت بروز آن […]
به گزارش پایگاه خبری تجهیز نیوز، طلاق یکی از پدیدههای مهم اجتماعی است که افزایش آن در هر جامعهای اختلال در نظم و تعـادل آن جامعه و بروز بعضی از آسیبهای اجتماعی دیگر را موجب میشود.
طلاق همانند سایر مسائل اجتماعی، پدیده پیچیدهای است و نمیتوان تنها یک یا چند عامل مشخص را علت بروز آن دانست. بر این مبنا، در هر جامعهای به فراخور شرایط و تغییرات اجتماعی آن، برخی از عوامل، مهمتر و اساسیتر است. محققان در پژوهشی با عنوان «فراتحلیل مطالعات و تحقیقات درباره عوامل مرتبط با طلاق در ایران» آوردهاند، همواره تغییرات سریع و دگرگونی الگوهای فرهنگی و تقابل و تضاد میان هنجارها و نقشهای اجتماعی به تغییر شکل و همچنین از همپاشیدگی روابط متقابل اجتماعی و انسانی منجر شده است.
در این پژوهش که توسط محسن نیازی استاد گروه علوم اجتماعی دانشکده علوم انسانی، اسما عسگری کویری دانشجوی دکتری بررسی مسائل اجتماعی ایران، احسان الماسی بیدگلی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه خوارزمین، میلاد نوروزی دانشجوی دکتری بررسی مسائل اجتماعی ایران و الناز نورانی دانشجوی کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه اصفهان انجام شده آمده است، این تغییرات، نهاد خانواده را به طورکلی و روابط اجتماعی اعضای خانواده را به طور خاصی متأثر کرده است.
به عنوان نمونه، شکل خانواده در اثر ورود فرهنگ مادی و معنوی مدرنیته، از حالت گسترده به حالت هستهای تغییر شکل داده و نوع مبادلات اعضای خانواده با یکدیگر متفاوت شده است. بر این مبنا، نوع کارکردهای خانواده نیز تغییر کرده و محیط اجتماعی و وسایل دنیای مدرن به تغییر شیوه زندگانی زوجین منجر شده است. به عقیده پارسونز(جامعهشناس آمریکایی)، فرآیند توسعه صنعتی به بروز انشقاق در خانواده و کارکردهای آن منجر شده است. علت این تحول، نخست جدا ساختن خانواده از شبکه خویشاوندی و سپس تقلیل خانواده گسترده به خانواده تک هستهای کوچک بوده است. در واقع، توسعه صنعتی، خانواده را از گروه بزرگ به کوچک تبدیل کرده است.
تحول خانواده، یکی از مهمترین مسائل جهان معاصر است
بنابراین، تحول خانواده، یکی از مهمترین مسائل جهان معاصر است به طوری که از چند دهه پیش، تقریبا در همه جهان، چه در کشورهای صنعتی و چه در کشورهای رو به رشد، با تجزیه خانواده روبهرو بودهایم. ازاینرو، جامعهشناسی نتوانسته خود را از توجه و علاقه به مطالعه خانواده و تحولات موجود در آن برکنار نگه دارد. در یک تقسیمبندی کلی، میتوان خانواده را به سه دسته خانواده بسامان (سالم و کارآمد)، خانواده نابسامان (ناسالم و دژ کارآمد) و خانواده بسنده (خانواده معمولی) تقسیم کرد.
محققان میگویند، طلاق، به عنوان یکی از مهمترین عاملهای ایجاد تغییر ساختار خانواده و نظام روابط اجتماعی اعضای خانواده، خانواده بسامان را به خانواده نابسامان و بسنده تبدیل میکند. طلاق، مهمترین عامل ازهم گسیختگی ساختار بنیادیترین بخش جامعه، یعنی خانواده است و بالا رفتن میزان آن، نشانه بارز اختلال در سیستم اجتماعی و روابط فردی و اجتماعی است. طلاق، در جامعه تصویری ویژه دارد و این قاعده طبیعی تمامی پدیدههای حیات انسان است.
از یک جهت، مطالعه طلاق، در زمره سختترین مطالعات اجتماعی است، زیرا با حریم خصوصی زندگی انسانها سروکار داشته و عواقب آن جزء مسائل کیفی و ناپیدای عوامل روانی و اجتماعی به شمار میآیند. از سوی دیگر، طلاق آفتی اجتماعی است و هیچ جامعهای نمیتواند نسبت به آن بیتوجه بماند. هرچند که نمیتوان تصور کرد که تمامی ارتباطات انسانی، برجایمانده و هرگز هیچ ارتباطی آسیب نبیند؛ اما جامعه باید در اندیشه کاستن از تعداد طلاق باشد.
مسأله طلاق، پیچیدهتر از آن است که در ظاهر خود را نشان میدهد. پایان دادن بـه یک رابطه زناشویی و ازدواج، یک حادثه تک بعدی، ساده و مقطعی نیست که در دادگاه اتفاق میافتد، بلکه یک فرآیند است. معمولا، حوادث و رفتارهای ناهنجار زوجین یا یکی از زوجین، احساسات مثبت زوج یا زوجین را تخریب میکند. به مرور زمان، آنها متقاعد میشوند که این رابطه، غیرقابل تحمل بوده یا دستکم مفید نیست. زوجین در حال طلاق، همراه با تمام افراد خانواده، یک سری تغییرات ناگهانی که تقریبا بر تمام ابعاد زندگی آنها سایه افکنده اسـت را تجربه میکنند.
طلاق معلول عوامل درونی در خانواده و کیفیت و چگونگی آن است
طلاق بیشتر اوقات حوادث بسیار تلخ، ناگوار و دردناکی را به همراه دارد. وضعیت خانواده، چگونگی روابط بین اعضای خانواده و انحلال و فروپاشی آن از یکسو، بازتاب شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است و خانواده به عنوان یکی از اجزای نظام اجتماعی و دارا بودن ویژگیهای یک نهاد اجتماعی، از تأثیرپذیری متقابل برخوردار است. از سوی دیگر، طلاق معلول عوامل درونی در خانواده و کیفیت و چگونگی آن است.
در مطالعه و بررسی مباحث نظری پژوهشها، پدیده طلاق در مبحث آسیبشناسی اجتماعی قرار میگیرد، آسیبهای اجتماعی و از جمله طلاق در تحلیل نهایی به جامعهشناسی خرد یعنی نظام کنش بازمیگردد که همان فرد اسـت؛ اما فرد، جدا از محیط پیرامون خود که در سطوح مختلف وجود خارجی دارد، بیمعنا است. دیدگاه و نظریهای میتواند به تحلیل این پدیده قادر باشد که دائما بین فرد، جمع و سـطوح مختلف ساختار اجتماعی نوسان داشته و در ارتباطی هماهنگ این سطوح را بنگرد و در هر سطحی، پدیده طلاق و طبقه اجتماعی را تحلیل کند، زیرا پدیده طلاق در طبقات اجتماعی باید براساس نظریههای کلان و خرد تبیین شود.
براساس این پژوهش، در بررسی تحولات اجتماعی مانند ازدواج و طلاق از شاخصهای متفاوتی استفاده میشود که یکی از شاخصهای مهم آن، نسبت طلاق به ازدواج است. این نسبت از طریق تقسیم تعداد طلاقهای ثبت شده به ازدواجها ضربدر عدد ۱۰۰ محاسبه و نشان میدهد که به ازای هر ۱۰۰ ازدواج در سال، چند طلاق وجود دارد. طلاق به عنوان یک آسیب اجتماعی مطرح است که افزایش آن نشان دهنده کاهش همبستگی روابط خانوادگی است. آمارهای طلاق نشان میدهد که در سالهای پیش از انقلاب رشد کمی داشته و طی سالهای پس از انقلاب، شاخص نسبت طلاق به ازدواج کاهش و در اواسط دهه ۱۳۶۰ افزایش یافته است.
طلاق، یکی از مسائل اجتماعی مهم جوامع بشری است که ساختار خانواده و جامعه را به چالش میکشد. اگر درگذشته طلاق آخرین و نهاییترین راه برای پایان دادن به یک زندگی تلقی میشد، امروزه اولین و سادهترین راه ممکن است. آنچه باعث شده تا پژوهشگران بسیاری درباره طلاق و عوامل آن پژوهش کنند؛ نفسِ طلاق نیست، بلکه رشد روزافزون، تغییر ماهیت و آثار مستقیم و غیرمستقیم آن بر جامعه و افراد تشکیل دهنده آن است.
بیگمان خانواده متحد، عامل ثبات و سازگاری اجتماعی در جامعه است و برعکس، طلاق و از همپاشیدگی خانواده در یک جامعه، به عنوان آسیب اجتماعی و معیاری برای سنجش تزلزل اجتماعی است، زیرا خانواده در نظام اجتماعی و سیاسی ایران نقش به سزایی دارد. طلاق که یکی از مسائل مهم خانواده و جامعه ایرانی است، حال به متن زندگی افراد جامعه تبدیل شده است. از اینرو تاکنون پژوهشهای زیادی در داخل و خارج کشور پیرامون طلاق، عوامل و پیامدهای آن انجام شده است.
بنابراین، برای کاهش میزان طلاق، میتوان به عوامل فرهنگی و اقتصادی نگاه ویژهای داشت و به ویژه، هرگونه تلاشی در این زمینه، نیازمند توجه به فرهنگ و اقتصاد خانوادهها است. دوران سخت اقتصادی در جامعه، نتایج زیانباری بر خانوادهها دارد که احتمال وقوع گسیختگی خانواده و بیسامانی آن است. محرومیت و مشکلات اقتصادی، تعاملات مثبت زوجین را کاهش میدهد و آنها را به سوی طلاق سوق میدهد.
مشکلات اقتصادی در بین زوجینی که منافع خانوادگی آنها برای بقای زندگی در سطح استاندارد، مناسب نیست، زندگی زناشویی آنها را بیثبات میکند و مردان در این خانوادهها بیشتر تعامل منفی دارند. در جامعه ایران نیز، فقر و مسائل و مشکلات اقتصادی و کاهش درآمدها، از عوامل افزایش تنشها و ستیز در داخل خانواده است و علیرغم آنکه هنوز نگرش منفی نسبت به طلاق در جامعه وجود دارد، اما میزان آن رو به افزایش است.
از نظر اینگلهارت، یکی از مهمترین علل فرهنگی افزایش میزان طلاق در جوامع مدرن میتواند بحران ارزشها باشد، همانطور که ایران به عنوان یک جامعه در حال گذار از جامعه سنتی به سمت مدرنیته است، در نتیجه امروزه، با بحران ارزشها روبهرو است. در چنین جامعهای، ارزشهای اخلاقی و اجتماعی بیش از هر چیز دیگری در حال تغییر هستند به طوری که در خانوادهها شاهد کاهش ارزشهایی مثل گذشت، صداقت، وفاداری، تحمل ناسازگاریها در زندگی زناشویی و غیره هستیم.
درحالی که میزان توقعات، تجملگرایی، ثروتاندوزی و غیره افزایش یافته است، این امر میتواند به نابسامانیها در خانواده و درنتیجه افزایش طلاق منجر شود. کوئن و اودری نیز بر این امر تأکید میکنند که افزایش میزان طلاق از ارزشهای متغیر جامعه سرچشمه میگیرد؛ زیرا در جوامع سنتی بیشتر مردم به ارزشهای دینی و اجتماعی پایبند هستند و این به نوعی همبستگی اجتماعی، منجر میشود که دورکیم از آن با عنوان همبستگی مکانیکی نام میبرد.
درصورتی که امروزه در جوامع مدرن، دیگر اعضای خانواده، زن و شوهر برای تأمین نیازمندیهای خود به خانواده متکی نیستند. در نتایج تحقیقات نیز به بحث تغییر ارزشها در جامعه ایرانی اقدام شده است. به طورکلی چهار نوع علت برای طلاقهای رخ داده در ایران، طی سالهای ۸۵ – ۹۶، مشخص شد که هر یک دارای زیرمجموعههایی است. عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و فردی که هر یک با درجات گوناگونی بر طلاق مؤثر است. براساس تحلیل ۲۱ پژوهش انتخاب شده، علل بسیاری با درجه تأثیرهای متفاوت، برای طلاق زوجین ایرانی شناسایی شده است.
مسائل مربوط به اقتصاد و بیکاری یکی دیگر از عوامل طلاق است
بعضی از علل مختص فضای حاکم بر جامعه ایران است مانند، دخالتهای بیجای دیگران نزدیک که باعث افزایش اختلاف زوجین میشود. خانوادههای زوجین خواسته یا ناخواسته با دخالتهای خود در زندگی مشترک فرزندان خود، باعث اختلاف و کشمکش بین آنها میشوند. نداشتن شناخت کافی زوجین قبل از ازدواج، به دلیل حساسیت خانواده و محدود کردن دوران نامزدی انجام میشود. اگر خانوادهها براساس عرف جامعه و ترس از قضاوتهای اطرافیان، به محرمیت و عقد سریع فرزندان خود تأکید نداشته باشند، افراد میتوانند در زمان مناسب به شناخت کافی از یکدیگر دست یابند.
پژوهشگران میگویند، عوامل دیگری که باعث رخداد طلاق در خانوادههای ایرانی شده است، مسائل مربوط به اقتصاد و بیکاری است. اگر اقتصاد خانواده به هر دلیلی به سمت منفی تغییر پیدا کند باعث بروز اختلافات بین زوجین خواهد شد. شغل و داشتن امنیت شغلی در حفظ و تداوم یک زندگی نقش بسزایی دارد. بیکاری میتواند با خود اعتیاد یا خشونت را به همراه بیاورد که عاملی دیگر برای جدایی است. نبود همسان گزینی و اختلاف بسیار در تحصیلات، میزان دینداری، سطح فرهنگ و خلقیات باعث میشود تا افراد بیشتر دچار کشمکش و اختلاف شوند.
اگر سطح این اختلافات بالا برود، افراد در ادامه زندگی مشترک با مشکل مواجه میشوند. زوجین به انتظاراتی، دست نمییابند که قبل از ازدواج، در زندگی مشترک تصور میکردند. بسیاری از عوامل هم پس از گذشت زمان و پیشرفت سطوح مختلف جامعه، تأثیر خود را در رخداد طلاق از دست دادهاند؛ ازدواجهای تحمیلی بسیار کمتر شدهاند و دیگر زوجین بدون علاقه به تشکیل زندگی اقدام نمیکنند. خشونت مردان نسبت به همسران خود کمتر شده و اختلافات سنی کاهش یافته است.
براساس این پژوهش، ایجاد کارگاههایی برای آشنایی با سازوکارهای زندگی مشترک، سختیها، خوشیها و چگونگی برخورد با آنها، ایجاد مراکز مشاوره رایگان برای افراد در شرف ازدواج، آموزش و فرهنگسازی در جهت افزایش آشنایی کافی و مناسب قبل از ازدواج، آگاه کردن خانوادهها نسبت به عواقب ازدواج تحمیلی و دخالت در زندگی مشترک فرزندان خود، ترویج فرهنگ همسان گزینی، کاهش و کنترل آسیبهای اجتماعی که نهاد خانواده را به چالش میکشد مانند اعتیاد، بیکاری، فقر و … در جامعه از جمله پیشنهادها و راهکارهای به دست آمده از این پژوهش میتوان نام برد.
این پژوهش در فصلنامه مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان منتشر شده است.
منبع : womenrightful
دیدگاهتان را بنویسید