اخبار داغ

گفتمان «نه شرقی نه غربی» امام خمینی(ره)، میراثی از یک الگوی پیشرفته سیاست خارجی است

 الگوی سیاست خارجی «نه شرقی نه غربی» یک الگوی پیشرفته سیاست خارجی است که توسط امام خمینی (ره) به منظور تمرکز بر یک رویکرد مستقل سیاست خارجی، فراتر از ایدئولوژی های سلطه محور غربی و شرقی در زمان خود مطرح و عملیاتی شد. این الگو در روند زمان و با هدف سازگاری با محیط ایدئولوژیک […]

اشتراک گذاری
09 دی 1404
55 بازدید
کد مطلب : 159928

 الگوی سیاست خارجی «نه شرقی نه غربی» یک الگوی پیشرفته سیاست خارجی است که توسط امام خمینی (ره) به منظور تمرکز بر یک رویکرد مستقل سیاست خارجی، فراتر از ایدئولوژی های سلطه محور غربی و شرقی در زمان خود مطرح و عملیاتی شد. این الگو در روند زمان و با هدف سازگاری با محیط ایدئولوژیک و ژئوپلتیک منطقه غرب آسیا و نظم جهانی توسط رهبر انقلاب در قالب «منطقه گرایی» و ظهور یک «ایران قوی» زیباسازی شد و اکنون به عنوان الگویی نوین برای جنبش های مقاومت و ضد استکباری به منظور اخراج بیگانگان از محیط امنیتی ایران در منطقه غرب آسیا جنبه راهبردی یافته و همزمان توجه قدرت های بزرگ غربی و شرقی را به خود جلب کرده است.

گفتمان سلطه محور غالب در زمان وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ در میان ملت ها و دولت های منطقه غرب آسیا این بود که نزدیکی و ائتلاف با غرب ملاک رشد و توسعه همه جانبه کشورها به حساب می آید. به واقع، غرب از خرابه های بعد از جنگ جهانی دوم جهانی جایگاه و موقعیت خود را در قالب تاسیس و تثبیت نهادهای بین المللی از جمله سازمان ملل متحد و نهادهای تابعه آن (جنبه سیاسی)، ائتلاف نظامی ناتو (جنبه نظامی)، و صندوق بین المللی پول و بانک جهانی (مکانیسم پولی مبادلاتی دلار و وابستگی مالی)، و ایدئولوژی لیبرال-دمکراسی (جنبه هویتی و فرهنگی) تقویت کرده بود. همچنین، غرب با طرح جریان «استعمار زدایی» در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی در مسیر یکدست کردن جهان بر آمد، چون باور عمومی این بود که نیروهای ملی برآمده از خیزش‌های ملی و مردمی‌ (به ویژه در منطقه غرب آسیا) در نهایت به سمت غرب گرایش می یابند. از این طریق غرب تلاش کرد تا تضادهای موجود در مارکسیست و نظام کمونیسم را به سود خود رقم بزند.

گفتمان غالب دوم در زمان بروز انقلاب اسلامی، نظام سلطه محور کمونیستی شرق به رهبری روسیه شوروی بود که بر پایه اندیشه های مارکسیسم و اقتصاد اشتراکی بنا شده بود. در این گفتمان نشانی از معنویت و هستی شناسی ارزشی نبود و ناکارآمدی شیوه حکمرانی در این گفتمان سبب شد تا غرب با بهره برداری از نارسائیهای سیاسی و اقتصادی نظام سوسیالیستی شوروی در مبارزه طولانی دوران جنگ سرد بر این گفتمان پیروز شود و ایدئولوژی «لیبرال-دمکراسی» را به جریان بیاندازد و بر سیاست جهانی سلطه مطلق یابد. این زمانی بود که فرانسیس فوکویاما یکی از اندیشمندان غربی، نظریه «پایان تاریخ» را مطرح کرد که معنای آن این بود که ایدئولوژی لیبرال-دمکراسی غربی بر ایدئولوژی و گفتمان رقیب کمونیسم پیروز شده و دنیا به سمت یکدست شدن یا همان جهانی شدن با رهبری آمریکا و غرب پیش می رود، غافل از اینکه گفتمان رقیب جدید در قالب تمدن اسلامی به رهبری ایران در حال شکل گیری و بتسر سازی برای به چالش کشیدن نظام سلطه در حال تکامل است.

به واقع، انقلاب اسلامی ایران بر مبنای نفی سلطه غرب و استکبار جهانی در شرایطی ظهور و پیروز شده بود که کشورهای جهان به نوعی به یکی از این دو گفتمان غالب وابسته بودند و الگوی سیاست خارجی و روابط بین المللی خود را بر مبنای تنظیم روابط نزدیک و قرار گرفتن در بلوک بندی این دو گفتمان ساماندهی می کردند. در آن زمان باور رژیم گذشته ایران هم این بود که نزدیکی با غرب ملاک رشد و توسعه همه جانبه کشور خواهد بود، بر اساس این باور چون غرب صاحب اصلی تکنولوژی و سرمایه در جهان بود. در این شرایط، گفتمان «نه شرقی، نه غربی» به منظور نفی سلطه غرب و شرق، از سوی امام خمینی (ره) مطرح و در شیوه حکمرانی سیاست داخلی و سیاست خارجی کشورعملیاتی گردید. هدف اصلی این گفتمان دستیابی به روندهای مستقل سیاسی و اقتصادی و هویت بخشی به تمدن ایرانی-اسلامی بود.

در روند زمان و در بستر تکامل جمهوری اسلامی منطق این گفتمان نوین به موازات جنبه های ارزشی، توسط رهبر انقلاب جنبه واقع گرایانه و استراتژیک گرفت و اکنون در قالب «منطقه گرایی» به عنوان نقطه اصلی تولید قدرت ملی در سیاست خارجی کشورمان تجلی یافته استبر این مبنا، گسترش و تقویت روابط با کشورهای اسلامی منطقه به عنوان حلقه اول حفظ امنیت و تامین منافع ژئوپلتیک ایران در تمرکز اجرای سیاست خارجی قرار گرفت. در رژیم سابق و حتی برخی از دولت های بعد از انقلاب، تصور سنتی تامین منافع از طریق برقراری روابط نزدیک با غرب همچنان یک رویکرد غالب در گفتمان سیاست خارجی کشورمان بود. بر اساس این الگوی فکری، تنها با برقراری روابط مسلمت آمیز و بهبود روابط با غرب می تواند قدرت ملی ایران را افزایش و به تبع نفوذ منطقه ای ایران را گسترش داد. اما بر مبنای، رویکرد منطقه گرایی در سیاست خارجی، تنها با افزایش نقش و نفوذ در منطقه است که قدرت های بزرگ به اهمیت استراتژیک ایران در سیاست منطقه ای و جهانی پی می برند و به سمت ایران می آیند. یعنی معادله ایران-غرب-منطقه به معادله ایران-منطقه-غرب/شرق تغییر جهت داد. به عبارت دیگر، منطقه شروع سیاست خارجی ایران می گردد، امری که در دولت های قبلی تا حدود زیادی از آن غفلت گردید.

واقعیت این است که نظام سلطه بدون تقابل و مبارزه حاضر به پذیرش قدرت و جایگاه واقعی و تمدنی ایران بر اساس اصل ضرورت توازن قوا در منطقه نبوده و نیست. به واقع، جنگ تحمیلی جنگ نظام سلطه غربی و شرقی با هدف جلوگیری از گسترش گفتمان انقلاب اسلامی و ایجاد مانع از سرایت روندهای مستقل سیاسی-امنیتی از ایران به سایر کشورهای منطقه بود که به نوعی تحت سلطه سیاسی-امنیتی و اقتصادی غرب و شرق قرار داشتند. در محور این الگوی تکامل یافته گفتمان «نه شرقی نه غربی»، اصل حفظ امنیت و بقای کشور با هر روش ممکن قرار داشت. تجربه جنگ تحمیلی، ایران را به سمت تشکیل «محور مقاومت» سوق داد که در ابتدا با رویکردهای ایدئولوژیک نیروهای سیاسی طرفدار ایران برای دفاع از سرزمین های خود در برابر نظام سلطه در لبنان و با تاسیس حزب الله لبنان آغاز گردید. همزمان با تحولات ژئوپلتیک منطقه ای از جمله جنگ های آمریکا در افغانستان، عراق، بحران های سوریه و یمن، که منجر به نزدیکی دشمن و نظام سلطه به حلقه امنیتی ایران گردید، محور مقاومت جنبه استراتژیک و شبکه ای هم پیدا کرد. در درون این شکل از مبارزه با نظام سلطه و متحدان وابسته منطقه ای آن، قدرتی عظیم شکل گرفت. این قدرت در مقاومت سوریه در برابر نظام سلطه، سرکوب تکفیری ها در عراق، مقاومت یمنی ها در جنگ با رژیم های محافظه کار عربی، و اکنون در جنگ غزه کارآمدی خود را به خوبی نشان داده است. حمله یمنی های بر اهداف آمریکایی-انگلیسی و صهیونیستی در دریای سرخ با هدف حمایت از مردم غزه صورت می گیرد. مقاومت حزب الله توان عمده ارتش اسرائیل را در جبهه شمالی زمین گیر کرده است. و مقاومت عراقی به اهداف و پایگاه های آمریکایی برای خروج و مانع شدن از حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی در کشتار مردم بی گناه غزه وارد عمل شده است. بی تردید این مقاومت شبکه ای با هیچیک از شیوه های جنگ کلاسیک غربی و با بمباران ها متوقف نمی شود. اساسا این نوع مقاومت الگوی بازدارندگی و شیوه جنگ ها را به ضرر نظام سلطه تغییر داده است.

تفکر استراتژیک رهبر انقلاب در تقویت ژئوپلتیک محور مقاومت با مرکزیت ایران یک حلقه امنیتی قوی برای حفظ بقای کشور بوجود آورد و امروز شاهد نوعی «بازدارندگی هوشمند» که به واقع برآمده ار همان «اتکا به خود»، «تولید قدرت ملی»، و عدم وابستگی به شرق و غرب بوده، پدید آمده است. پیشرفت های ایران در صنایع هسته ای، دفاعی-موشکی، و هوا و فضا و ماهواره ای و غیره همگی در راستای همان بازدارندگی هوشمند است که در قالب کلان استراتژیک، جمهوری اسلامی ایران را در زمره مهمترین قدرت منطقه و ظهور به عنوان یک قدرت جهانی نمایش می دهد. پیروی از گفتمان«نه شرقی، نه غربی» نشان داد که ایران می تواند بدون وابستگی و با تکیه بر خود به حیات خود ادامه داده و به زمینه های پیشرفت در حوزه های کلان سیاست برسد.

البته ناگفته نماند که پیروزی این گفتمان نیاز به پیشبرد و اجرای شیوه مناسب حکمرانی اقتصادی در کشور دارد که اکنون به عنوان پاشنه آشیل این گفتمان با وجود تحریم های ظالمانه و در کنار آن سومدیریت منابع اقتصادی در رده های میانی بوروکراسی اقتصادی از انرژی کشور کاسته است. فراموش نکنیم که کشورمان برای رفع تحریم های غربی و ایجاد فضای تنفسی برای رشد اقتصادی حاضر به مذاکره بر روی برنامه هسته ای خود شد، که البته نظام سلطه همان را هم نپذیرفت و در نهایت از برجام خارج شد و بدین لحاظ ماهیت واقعی خود را در جلوگیری از توسعه گفتمان تمدن ساز ایرانی-اسلامی با هر روش ممکن نشان داد. به عبارت دیگر، غرب هیچگاه حاضر به پایان دادن کامل تحریم های اقتصادی بدون توقف گفتمان انقلاب اسلامی در منطقه و جهان به عنوان یک رقیب جدی نبود، چون مطمئن بود ترکیب قدرت اقتصادی با بازدارندگی امنیتی به عیار قدرت ایران به شدت می افزاید.

تجربه تاریخ انقلاب های جهان و روابط بین الملل گویاست که روند جابجایی گفتمان ها یک سیکل ۵۰چند دهه ای دارد و تنها در روند زمان تکامل یافته و خود را با توجه به تحولات محیط ایدئولوژیک و ژئوپلتیک منطقه ای و جهانی سازگار می کند. گفتمان «نه شرقی، نه غربی» هم از این قاعده مستثنی نیست و مطمئنا با توجه به جدیت گفتمان رقیب برای جلوگیری از پیروزی آن در مسیر اخلال هایی ایجاد می کند. اینجاست که موضوع عقلانیت استراتژیک، صبر، مقاومت و جسارت برای پیشبرد این روند معنا پیدا می کند. بعضی ها این بحث را مطرح می کنند که گرایش ایران به شرق یعنی چین و روسیه به نوعی عدول از این گفتمان است و ایران اکنون به جای غرب به شرق متکی شده است. بر همین مبنا، الگوی «هم شرقی و هم غربی» را به عنوان مدل جایگزین در شرایط دشوار اقتصادی کنونی مطرح می کنند. بنظرم این تحقق چنین الگویی هیچ منطق استراتژیکی ندارد. چون ارزش استراتژیک کشورمان در مستقل بودن در ی محیط برتر ژئوپلتیک خود در منطقه غرب آسیا است. روابط اقتصادی با چین و روسیه ایدئولوژیک محور نیست و تنها جنبه توسعه ای و اقتصادی دارد. بر همین مبناست که صحبت از هیچگونه ائتلاف نظامی ایران با این کشورها علیه طرف سوم نیست. جنگ اوکراین هرچند فرصت های ژئوپلتیک زیادی برای ایران فراهم کرد، اما کشورمان به عنوان یک قدرت مستقل منطقه ای جنگ را محکوم و نقش خود در این جنگ را صرفا با اندیشه کلان استراتژیک استفاده از فرصت های سیاسی و اقتصادی این جنگ کرد. همان کاری که عربستان سعودی و ترکیه به عنوان دو متحد سنتی غرب کردند.

در جنگ غزه، هوشمندی راهبردی رهبر انقلاب مانع از گسترش جنگ به سرتاسر منطقه در قالب جنگ دولت ها تاکنون گردیده است. این هوشمندی ناشی از برجستگی و قدرت «بازدارندگی ترکیبی» کشورمان در دفع تهدیدات نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی است که درنتیجه عملیاتی کردن الگوی ایران قوی و شبکه اتصالی-راهبردی محور مقاومت پدید آمده است. نقطه «تعادل» در حفظ این نوع بازدارندگی پیوست مداوم به گفتمان «نه شرقی، نه غربی» و تقویت قدرت ملی و به تبع تقویت نیروهای متحد، دوست و شریک کشورمان در قالب محور مقاومت در منطقه بحران خیز غرب آسیا است. نقش ثبات ساز ایران بر ارزش دیپلماسی منطقه ای ایران در برابر دیپلماسی قدرت های بزرگ می افزاید. با افزایش اهمیت نقش استراتژیک ایران در حوزه های کلان سیاست خارجی و امنیت منطقه ای و جهانی، کشورهای روسیه، چین، و کشورهای عربی منطقه که خود از نظام سلطه غربی به ستوه آمده اند، به سمت ایران و تقویت روابط با ایران در قالب همکاری های منطقه ای گرایش پیدا می کنند.

خلاصه بحثم اینکه: نخست، در تقابل گفتمان های سلطه محور غربی و شرقی، گفتمان پیشروی «نه شرقی،نه غربی»، قادر به نمایش الگوی جدیدی از مستقل بودن به جهان غیرغربی بعد از پایان جنگ سرد گردید. دوم، این گفتمان در روند زمان تکامل یافته و با محیط ایدئولوژیک و ژئوپلتیک تحولات منطقه ای و جهانی سازگار گردیده و به شکل جدیدی مطرح شده است. و سوم، لازمه تثبیت این گفتمان با محوریت منطقه گرایی و ایران قوی، ساماندهی اقتصاد کشور با مدیریت صحیح منابع ملی برای پشتیبانی از تمدن نوین اسلامی در حال ظهور با محوریت کشورمان است.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *