نقدی بر نظام آموزشی ایران / الهام خورسند
به گزارش تجهیز نیوز، متاسفانه در ایران حافظه محوری، به عنوان یکی از چالشهای اساسی در راستای حذف سازندگی، خلاقیت و پویایی در دانش آموزان شده که مانع بروز و پرورش استعدادهای ذاتی آنها می شود؛ بنابراین ضروری است که نظام آموزشی ایران از آموزش های نظری فاصله گرفته و به مهارت محوری تغییر کند. […]
به گزارش تجهیز نیوز، متاسفانه در ایران حافظه محوری، به عنوان یکی از چالشهای اساسی در راستای حذف سازندگی، خلاقیت و پویایی در دانش آموزان شده که مانع بروز و پرورش استعدادهای ذاتی آنها می شود؛ بنابراین ضروری است که نظام آموزشی ایران از آموزش های نظری فاصله گرفته و به مهارت محوری تغییر کند. در حقیقت آموزش و پرورش باید تغییر دهنده باشد نه تثبیت کننده؛ در جهانی که هر هفت روز در آن علم بشر دو برابر می شود، نیازمند تغییر هستیم. به بیان دیگر ما نیازمند ساختارشکنی و ابداع روش های نو هستیم. این در حالی است که تغییر نگرش، صرفاً با بخشنامه به وجود نمی آید. منظور از تغییر همان دانایی است؛ زیرا در وهلۀ اول باید انسان های دانا تربیت کنیم و با استناد به شعر معروف فردوسی «توانا بود هر که دانا بود» منظور از توانایی همان مهارت است؛ یعنی کسی که دانا باشد، می تواند به توانایی و مهارت دست یابد. در کشورهای پیشرفته دنیا آموزش انواع مهارتهای زندگی از دوره ابتدایی و ورود کودک به نظام تعلیم و تربیت آغاز و در قالب بازی، پروژه های مختلف، کارهای دستی، هنری و…، غیر مستقیم به کودکان یاد داده میشود. یکی از آسیبهای جدی که دانش آموزان و فرزندان این مرز و بوم در زمینه های مختلف با آن مواجه هستند، عدم آموزش مهارتهای لازم برای زندگی است. آموزش مهارتهای زندگی در کشور ما به شکل کاربردی و متناسب با نیاز دانش آموزان و جامعه نیست و بیشتر تاکید بر آموزش حافظه محور می باشد. در تدوین محتوای آموزشی و تالیف کتب درسی و برنامه های درسی، چگونگی مهارتآموزی بسیار ضعیف و کمرنگ دیده شده است و تاکنون در نظام تعلیم و تربیت کشور هیچ ساز و کار مشخصی برای آن در نظر گرفته نشده است.برای اینکه آینده را بسازیم و بهبود ببخشیم، باید فرزندان را درست تربیت کنیم و با آموزش مهارتهای زندگی، آموزش خوب زندگی کردن را به آنان بیاموزیم.
در کجای کتاب های درسی، مضرات سیگار و قلیان را به دانش آموزان یاد داده ایم؟ آیا در طول تحصیل به دانش آموزان مهارتی آموزش داده شده است که بتواند در جامعه بهتر زندگی کند، با مردم بهتر ارتباط برقرار کند، نیاز مالی خود را از طریق انجام یک کار برطرف سازد و…؟ دانش آموز مسئله های سخت و پیچیده دروس مختلف را حل می کند، اما نمی تواند یک پیچ گوشتی دستش بگیرد، نمی تواند یک چادر مسافرتی نصب کند، نمی تواند یک وسیله ی ساده را تعمیر کند، نمی تواند غذایی درست کند یا ارتفاع کوه اورست و مساحت کشور را حفظ می کند، امّا در برنامهریزی برای یک سفر داخلی عاجز است یا نحوه برخورد درست با والدین، دوستان و جامعه و روش استفاده صحیح از تلویزیون، ماهواره، اینترنت و فضاهای مجازی را درست نمی داند. مدارس ما می آموزند؛ اما چگونه آموختن و روش به کاربردن آموخته ها را به دانش آموز یاد نمی دهند! ماهی می دهند، ولی ماهی گیری یاد نمی دهند.
آیا آموزش های ما برای مهارت یافتن و آماده کردن نسل آینده برای زندگی، تعامل درست تر، بهتر و مفید تر در جامعه است یا برای پر کردن مغز آنها با انواع حفظیات که در آینده فراموش شوند…؟!!
و همه این موارد یعنی تربیت غیر خلاق؛ یعنی کشتن خلاقیت، پویایی و …
نویسنده: الهام خورسند – پژوهشگر و مولف
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید