انقلاب و مابعد انقلاب
به گزارش پایگاه خبری تجهیز نیوز و به نقل از ترشیز خوان؛ انقلاب دو وجه دارد، وجه سلبی و سرنگونی رژیم سلطنتی و مابعد انقلاب یعنی وجه ایجابی و برقراری جمهوری اسلامی. وجه سلبی را امام و نیروهای ارزشی به خوبی و با سختی انجام دادند و در بهمن ۵۷ به ثمر رساندند؛ وجه ایجابی […]
به گزارش پایگاه خبری تجهیز نیوز و به نقل از ترشیز خوان؛ انقلاب دو وجه دارد، وجه سلبی و سرنگونی رژیم سلطنتی و مابعد انقلاب یعنی وجه ایجابی و برقراری جمهوری اسلامی.
وجه سلبی را امام و نیروهای ارزشی به خوبی و با سختی انجام دادند و در بهمن ۵۷ به ثمر رساندند؛ وجه ایجابی آن اما تازه از ۲۲ بهمن شروع شده و تا ابد ادامه خواهد داشت.
از این جهت، هم از لحاظ کمی و هم کیفی فاز سختتر و طاقت فرساتری است. وجه کمی را گفتم چون تا ابد ادامه دارد، اما چرا از بعد کیفی سخت تر است؟ چون دیگر به صرف نفی و حذف دیگران محقق نمیشود، همزمان باید تفکر و تمدن اسلامی را جامه عمل پوشاند، باید ساخت و با عوامل مخرب به مبارزه پرداخت.
مبارزه با فقر و فساد و تبعیض در این دوره البته سختتر است، به دلایلی چون انشقاقی که بعد از فتح به وقوع میپیوندد، به دلیل ریا و نفاقی که مانع از رسوایی عناصر فاسد میشود.
در آن دوره هدف مشخص بود، فقط همت لازم بود برای محقق شدن. در این دوره اما مفسدان سیاسی اقتصادی سوابق خود را سپر بلایشان میکنند و پشت نام و نشان شان مخفی میشوند.
در این دوره هم سختی تشخیص را داریم و هم تحمل را. مفسدین این دوره برای خود حاشیههای امن درست کردهاند و ابزارهای متعددی برای مقابله با نظام و رهبری دارند.
ابزارهایی چون اسرار گرو گرفته از نظام، حلقه متنفذان قدرت و ثروت، روشنفکران و توجیهگران معمم و مکلا و طیفهایی از مردم و هواداران جاهل که مهمترین نقش را در حفاظت از فسادی دارند که دودش ناخواسته چشم خودشان را هم کور کرده.فساد، فساد است و باید با آن مبارزه کرد.
ریزشهای انقلاب وجه اجتناب ناپذیر انقلابهاست و ذرهای از قداست انقلاب ما نمیکاهد. ضرورت هر زیست و حیاتی چالش و مبارزه است، هر پیکری بیتردید گرفتار میکروبها و انگلهای محیط است.
فسادهایی که در جمهوری اسلامی از برخی دولت مردان سر میزند قابل توجیه نیست اصلا نباید هم توجیه کرد، باید مبارزه و رسوا کرد اما بدانیم مبارزه با چه کسی و چگونه. بدانیم مشکل از مظروف است، نه ظرف.
مبارزه یعنی تبیین اصول و آرمان ها و غربال افراد منطبق با این اصول. تا وقتی اصول، اصول بماند امکان حذف ناپاکیها هست، مشکل وقتی فاجعه میشود که اصول هم دچار تغییر شود، این آغاز انحطاط است و الا تا وقتی چارچوب و خطکش باشد، انحرافات قابل شناسایی است اما وای به بعد از آن.
الان نیروهای ارزشی و انقلابی در دوران بعد از انقلاب مظلومانه در حال مبارزهاند، دشمنان ملت مشغول چپاولاند آن وقت ما باید پاسخگوی اعمال آنها باشیم! اقشاری از مردم هم یخه ما را میگیرند! خودشان در انتخاباتها و غیره آب به آسیاب غارتگران میریزند آن وقت نق اوضاع را به نیروهای انقلابی میزنند! به کسانی که عمرشان را صرف جهاد سازندگی و نظامی کردهاند.
میگوییم به ما چه؟ میگویند شما انقلاب کردید! اصلا همین جمله، اول مصیبت است. این یعنی یک عده تنها به تماشاچی بودن اکتفا کردهاند و اصلاح امور را از دیگران توقع دارند!
شما انقلاب کردید یعنی چه؟ پس نقش شما چه میشود؟
ما انقلاب کردیم، حفظش هم میکنیم، اما مگر میشود با یک اکثریت تماشاچی و یک اقلیت منسجم منحرف نفوذی کارها را پیش برد؟
انقلاب هست، چون ضد انقلاب هست. انقلاب که تمامی ندارد. اینکه فکر کنیم انقلاب کردیم و تمام شد و رفت، یک خطای فاحش است. خروجی این تفکر انفعال و میدان دادن به عناصر نفوذی یا استحاله شده است. باید جنگید، باید از میراث امام محافظت کرد.
اگر تیر را میبینیم تیرانداز را هم ببینیم. نشود حکایت زمان حضرت علی(ع) که بزغالههای بچههای کوفی را اصحاب معاویه میدزدیدند، میگفتند علی دزدیده و با این خدعه کینهها را به سمت حکومت علوی سرازیر میکردند.
زمان پیامبر را ببینید! پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود من برای تنزیل میجنگم و تو برای تأویل خواهی جنگید. جنگهای زمان پیامبر سخت تر بود یا حضرت علی؟
زمان پیامبر دشمن مشخص بود اما زمان حضرت علی خواص هم در تشخیص حق و باطل درمانده بودند. پیامبری که مجموعا ۲۳ سال به تربیت جامعه پرداخت، دخترش اولین قربانی امت پیامبر بعد رحلت ایشان بود. تا پیامبر رحلت کرد،
مظلومیت انقلابیهای راستین هم شروع شد، شروع شده بود، علنی شد. کودتای سقیفه رخ داد. دستان علی(ع) را بستند. حضرت فاطمه پاره تن پیامبر را کتک زدند و شهید کردند!
حدیث داریم بعد از پیامبر همه جز سه یا چهار نفر مرتد شدند! چرا؟ چون همه تماشاچی بودند! فکر میکردند انقلاب کردند و تمام، دیگر وظیفهای ندارند!
انقلاب را باید محافظت کرد، امام فرمود نگذارید انقلاب دست نااهلان بیفتد، آیا ما عمل کردیم؟ چقدر در انتخابها و انتخاباتها معیار تعهد و تخصص را ملاک قرار دادیم؟ چه کسانی را بر مسند امور نشاندیم؟ اصلا رأی میدهیم؟ به چه کسی؟ با چه معیاری؟
اینها کف وظایف ماست، آیا به این حداقل عمل کردهایم؟
نویسنده : قدیری ابیانه
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید