حکایت «ابلق» از رنجی که میبریم؛ ماجرای یک زخم قدیمی/ زنان عاصی از محیط پرخفقان!
احمد افروز-منتقد سینما؛ «ابلق» حکایت رنج زنان قربانی است؛ آنانی که قربانی هوسهای مردانهاند که همچون ابلق دو رو میمانند. مردانی که ظاهری موجه و مردمدار دارند اما در خفا چهره شیطانیشان برملا میشود. نرگس آبیار قصهش جنس زنانه دارد مثل آثار قبلیاش؛ «زن»ِ ابلق او به خاطر بافت سنتی، فرهنگی و موقعیت متزلزل اقتصادی […]
احمد افروز-منتقد سینما؛ «ابلق» حکایت رنج زنان قربانی است؛ آنانی که قربانی هوسهای مردانهاند که همچون ابلق دو رو میمانند. مردانی که ظاهری موجه و مردمدار دارند اما در خفا چهره شیطانیشان برملا میشود. نرگس آبیار قصهش جنس زنانه دارد مثل آثار قبلیاش؛ «زن»ِ ابلق او به خاطر بافت سنتی، فرهنگی و موقعیت متزلزل اقتصادی و اجتماعی مجبور به سکوت میشود و برای اینکه زندگی را از همپاشیده نبیند، هیچ نمیگوید حتی به قیمت اینکه آوار همه هستی را در خود تجربه کند.
به گزارش پایگاه خبری تجهیز نیوز و به نقل از کاشف خبر، آبیار در این فیلم تکلوکیشن، ریزبینانه و جزءنگر، روایت یکمعضل و زخم قدیمی میکند از رنج زنانی گرفتار در برزخی پایدار و خفقان آنان در جامعهای مستاصل. آدمکهایی که گرفتار در آسیبها و مشکلات اجتماعیاند و همین بستر، این پدیده ناخوشایند را توجیه میکند و استمرار میبخشد.
کارگردان به مساله تضاد طبقاتی میپردازد و از انسانهایی دم میزند که آرزوهای دور و درازشان در خوشیهای ساده مثل «کفتربازی» فراموش میشود؛ سهمشان از شادی نیز جیغ و هورای مرفهنشینان در شهربازی همجوار محلهشان است. محلهای به اسم «زورآباد» که انگار همهچیز در آنجا زور است و زور!
«ابلق» فیلمنامه نسبتاً قابل قبولی دارد. بازی هوتن شکیبا و الناز شاکردوست و البته بهرام رادان، مخاطبش را جذب میکند. ارتباط برقرار و فضا و رخدادها برایش ملموس میشود. فیلمبرداری و خلق قابهای زیبا نیز در تقویت روایی داستان فیلم به حتم تاثیرگذار است.
فیلمساز در کنار قصه اصلی، خرده داستانهایی را هم به پیش میبرد که همگی نیز موقعیتهای مختلف ضعف زنان در جامعه را نشان میدهد. حرف نزدن رومینای کوچک به دلیل ترسی که پدر در او ایجاد کرده تا سکوت فیروزه بخاطر ترس از آبرو و کتکهای بعدی پدر و سکوت زنان محله در مقابل تعرضها بدلیل ترسهای مختلف و همیشگی، خرده داستانهایی هستند که حس هراس زنان را در جامعه مردسالار به تصویر کشیده است.
«ابلق» البته سراغ راهحل نمیرود و قصه را در تاریکی و تلخی رها میکند. با قاب پایانی که نمایش موش است و فاضلاب و زنده ماندن آنها، پیامی جز ادامه این تلخیها ندارد و عملاً زنان جامعه را در بین دو راهی قرار میدهد که رحیمِ فیلم به راحله ارائه میدهد یعنی “اگر اصرارکنی شوهرت به عنوان قاتل اعدام میشود و اگر انکار کنی انگشتنما میشوی” (پس چه بهتر که از همان ابتدا سکوت کنیم). شاید این پیامی خطرناک باشد برای جامعهای که میخواهد حالش بهترشود!
«ابلق» تامل برانگیز و قابل قبول. در کارنامه نرگس آبیاری هم قرار گرفته که میل به حرفهای شدن دارد و این مسیر را درحال طیشدن دارد. پس باید آن را دید و به تحلیل نشست.
کدخبر: ۱۴۰۱۶۷۴۰۶۰۹۰۰۴۲
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید