بمناسبت سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی؛ تحلیلی از “غارات” بخشی مهم و خاک خورده از تاریخ شیعه، در کلام و عمل انقلابی ایشان
این روزها خیلی درباره سردار سلیمانی گفتند و شنیدیم ، شاید یک وجه مهم شخصیت و جهان بینی ایشان که کمتر به آن پرداخته شد. را بشود در اهتمام ایشان به شناخت “غارات” زمانه خویش و تحلیل درست از مسائل و قائله های پیش آمده و همچنین اقدام عملی ، مدبرانه و به موقع ایشان […]
این روزها خیلی درباره سردار سلیمانی گفتند و شنیدیم ، شاید یک وجه مهم شخصیت و جهان بینی ایشان که کمتر به آن پرداخته شد. را بشود در اهتمام ایشان به شناخت “غارات” زمانه خویش و تحلیل درست از مسائل و قائله های پیش آمده و همچنین اقدام عملی ، مدبرانه و به موقع ایشان در مقابله ی با این فتنه ها جستجو کرد.
“غارات” چیست ؟ و چرا سردار سلیمانی دانستن و خواندن این غائله تاریخی و این بخش از تاریخ را به همگان توصیه کردند.
غارات سلسله حملات سپاهیان معاویه بن ابیسفیان به مناطق تحت حکومت امام علی(ع) بود که در آن به قتل و غارت مردم و طرفداران امام علی(ع) پرداختند. این حملهها بیشتر در فاصله زمانی جنگ نهروان تا شهادت امام علی(ع) اتفاق افتاد. هدف از غارات را ایجاد هراس در میان هواداران امام علی(ع) و همچنین تحکیم پایههای حاکمیت معاویه دانستهاند.
به همین دلیل است که سردار شهید سلیمانی در توصیه به مطالعه این کتاب گفته بود: «این کتاب «الغارات» را که قدیمیترین کتاب شیعه هست بخوانید. حتما بخوانید. مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علی بن ابی طالب هست، آگاهانهتر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه میکنیم، نظر میدهیم و دفاع میکنیم. ۹۷/۳/۱۷»
البته بقول حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان، خطیب کشوری در مراسم سالگرد شهید سلیمانی که شامگاه ۱۰ دیماه در مصلی اهواز برگزار شد: [سه جنگ جمل، صفین و خوارج امام علی(ع) بیشترین داستان از ایشان را در ذهن ما تشکیل داده است. در صورتی که بیش از ۲ سال از پنج سال حکومت امام، مربوط به دوران غارات میشود.
اگر دوران غارات نبود آن سه نبرد نمیتوانست دولت حضرت را تضعیف کند. اگر امام در جنگ صفین آن نتیجه مطلوب را نگرفت و اگر این دوران غارات نبود، امام کار را با معاویه تمام میکرد…
غذای روزمره ما اثبات ولایت علی بن ابیطالب(ع) نیست، بلکه بیان مسئولیت ما در برابر علی بن ابیطالب است. همان کسانی که در غارات احساس وظیفه نکردند کارشان به آنجا رسید که اباعبدالله الحسین(ع) را تکه تکه میکردند.]
درین برهه از تاریخ علی به دنبال کسی است که تدبیر و بصیرت دارد و درست تحلیل میکند اینجا علی نیاز به مالک اشتر دارد ، و حتی کمیل بن زیاد ها هم با آن همه ارج و مقامی که نزد علی دارند در این مورد خاص عاری از اشتباه عمل نمیکنند که دراینجا خوبست اشاره ای کنیم به جریان یکی از این حملات به محل فرمانداری کمیل بن زیاد و برخورد و مواجهه ایشان با این مسئله و همچنین یادآوری کنیم و در مقام قیاس ، مقایسه کنیم نظر و کلام حضرت علی را درباره مالک اشتر ، تا خواننده خود به نتیجه ای عقلانی برسد از عبرت های تاریخ.
کمیل اگرچه در زهد، تقوا و ایمان، داراى امتیازات منحصر به فردى بود، ولى در اداره امور قلمرو مأموریتش کاستىهایى داشت. هنگامى که عوامل معاویه به فرماندهى سفیان بن عوف غامدى به شهرت هِیت یورش بردند، پادگان انبار تقریباً از قواى مدافع شهر خالى بود و فقطً دویست نفر در آن مستقر بودند؛ زیرا کمیل بن زیاد بدون اطلاع و دستور حضرت على (ع) با قواى خود از هِیت به سوى «قرقیسیاء» حرکت کرده بود تا با متجاوزان مقابله کند. حضرت على (ع) این تصمیمگیرى کمیل را نادرست خواند و او را از این کار بازداشت؛ زیرا وظیفه کارگزار حفظ حوزه مأموریت اوست و نباید منطقه خود را ترک کند تا مورد تعرض قرار گیرد. گلایه حضرت از کمیل در نامه ۶١ نهج البلاغه آمده است. کمیل از آزردگى مولاى خویش به شدت ناراحت بود و از اینکه امام را با کار خویش ناخرسند کند، در رنج بود. در این حال «شبث بن عامر ازدى» کارگزار شهر نصیبین، واقع در جزیره، در نامهاى خطاب به کمیل نوشت: عبدالرحمن بن اشتم از جانب معاویه مأمور شده تا به جزیره بیاید و قتل و غارت کند. او لشکرى جرّار و عده و عُدّه بسیار با خود آورده و اکنون از شام بیرون آمده است.
کمیل در جوابش نوشت: مکتوب تو به من رسید و مضمون آن معلوم گردید. در این کار بسیار تأمل کردم. رأى من بر این قرار گرفت که به یارىات بیایم.
کمیل تصمیم گرفت در این ماجرا جلوى تجاوز و خونریزى عبدالرحمن را بگیرد و با پیروزى بر وى، آزردگى امام خود را از حادثه قبلى جبران کند و اگر هم به شهادت رسید، رستگارى بزرگى را نصیب خویش گرداند. پس «عبدالله بن وهب الراسبى» را در هِیت جانشین خود قرار داد و چهارصد سوار نیز در اختیارش گذاشت و از هِیت بیرون آمد؛ در حالى که چهارصد سوار با خود همراه ساخته بود. او به سوى نصییبن آمد و به شبث بن عامر پیوست و با یکدیگر براى دفع شرارتهاى عبدالرحمن حرکت کردند. کمیل در طول مسیر به شیوهاى کاملاً تاکتیکى عمل مىکرد، تا اینکه باخبر شد عبدالرحمن از «رقّه» به سوى «رأس العین» در حال حرکت است و مسیرش به سوى «کفر ثوثا» (کفر قوتا) مىباشد و لشکرى آراسته و مجهز از اهل شام نیز با اوست. کمیل به سوى او رفت و با خواندن رجزهایى بر ایشان یورش برد. از هر دو سو براى درهم شکستن سپاه دیگرى حمله مىشد. «عبدالله بن قیس» و «مدرک بن بشیر العنترى» دو نفر از یاران کمیل کشته شدند و از قواى عبدالرحمن هم عدهاى به قتل رسیدند. سرانجام این نبرد با پیروزى افتخارآفرین کمیل و شبث انجامید و لشکریان شام رو به گریز نهادند و عبدالرحمن فرمانده آنها با بدترین حالت به دمشق بازگشت. کمیل خداوند را سپاس گفت که این پیروزى را نصیب وى و یارانش کرده و از یارانش خواست که فراریان را تعقیب نکنند و مجروحان را نکشند. آنگاه خبر این قتح را براى مولاى متقیان نوشت. امام شادمان گشته و در نامهاى به کمیل نوشت:
به تحقیق تو نیکو عمل کردى و رهبر خود و مسلمانان را حمایت نمودى. همواره گمان نیک من نسبت به تو چنین بوده است و هر حساب که در انتظام مهمات از تو گرفتهام، لایق بوده است. خداوند به تو و همراهان فداکارت جزاى خیر و نیکو دهد. از این پس هر امر مهمى که پیش آید، مرا از کیفیت آن خبر ده تا دربارهاش آنچه را که صلاح کار است به تو بازگویم و عوارضش را خبر دهم. درود خداوند و رحمت و برکاتش بر تو باد.الفتوح، ص ٧١۵ و ٧١۶؛ انساب الاشراف، ج ٢، ص ۴٧٣
همانطور که در قضیه کمیل در بالا اشاره شد، در مواجهه دوم کمیل که حتی به پیروزی هم می انجامد باز حضرت علی ایشان را به مشورت قبل از حوادث مهم توصیه میکند… چونکه ایشان به دنبال فتح به قیمت شانس نبوده و نیستند… نمیدانم چرا ناخودآگاه به یاد کلام ایشان درباره قضاوت قضات می افتم که در یک مورد که خیلی هم قابل تامل است میفرمودند : قاضی که به حق حکم میکند، و قضاوتش در واقع صحیح است ولی اتفاقی و بدون علم و آگاهی قضاوت صحیح انجام داده است، او نیز در آتش است…. آری !که علی به دنبال تحلیل و عمل از سر آگاهی است نه چیز دیگری..
که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل….!
حالا بعد از قضیه کمیل همانطور که گفتیم خوبست یادآوری کنیم کلام امیرمؤمنین در نهج البلاغه را در مورد مالک اشتر ، تا مقایسه ای در ذهن خواننده شکل بگیرد. که تا چه اندازه حضرت علی به تحلیل درست و تصمیم گیری مالک اشتر در مسائل گوناگون ایمان دارد.
هنگامی که حضرت على(ع) لشکرى به تعداد دوازده هزار نفر، راهى شام میکرد فرماندهى آنرا به او سپرد و به فرماندهان دیگر- زیاد بن نصر و شریح بن هانى- نوشت: «مالک بن حارث اشتر را بر شما و بر آنان که زیر فرمان شمایند فرماندهى میدهم. گوش به فرمانش باشید. او را زره و سپر خود قرار دهید؛ زیرا او از کسانى است که از سستى و سقوطش هیچ نگرانى وجود ندارد. نه در کارى که شتاب در آن به خردمندى و آیندهنگرى نیاز دارد سستى میکند نه در موردى که درنگ سزاوار است شتاب میورزد» نهج البلاغه، نامه ۱۳، ص ۳۷۲ – ۳۷۳.
«من بندهاى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم، که در روزهاى وحشت، نمیخوابد، و در لحظههاى ترس از دشمن روى نمیگرداند، بر بدکاران از شعلههاى آتش تندتر است، او مالک پسر حارث مذحجى است. آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید، او شمشیرى از شمشیرهاى خداست، که نه تیزى آن کُند میشود، و نه ضربت آن بیاثر است. اگر شما را فرمان کوچ کردن داد، کوچ کنید، و اگر گفت بایستید، بایستید، که او در پیش روى و عقب نشینى و حمله، بدون فرمان من اقدام نمیکند» نهج البلاغه، نامه ۳۸، ص ۴۱۱.
آری حالا با توجه به بیان این مسائل میتوان چنین گفت که در آن برهه حکومت اسلامی آنچه که بیشتر از پیش خون به دل علی کرد قائله های “غارات” از سوی معاویه بود و در مقابل رنج بیشتر مولای متقیان، نداشتن “تحلیل” و تصمیم درست کارگزاران ایشان در مواجهه با این حملات بود. شاید بتوان چنین هم گفت که اگر کمیل بن زیاد هم باشی ممکنست عدم تحلیل درست و تصمیمات اشتباه تو در این مسائل ، علی را خون جگر کند، و بازهم باید گفت اینجا علی فقط مالک میخواهد ، آری اینجا علی فقط بینش و منش و عمل انقلابی مالک اشتر را میخواهد .همین و بس!!
شهید سلیمانی با درک و تحلیل درست از این موضوع توانست با عزم و اراده ای انقلابی ، مالک وار نگذارد تا بانیان و مسببان غارات زمانه خویش به اهداف پلید و شوم خود برسند و کارشان را نطفه های ناپاکشان خفه و یکسره کند. آری سلیمانی مالک زمانه ی خویش بود.
کدخبر:۱۴۰۰۷۰۲۱۰۱۲۰۰۱۱
دیدگاهتان را بنویسید