پشت صحنه زندگی “ابرزن ها”
پس از انقلاب، نهادهای فرهنگی تصمیم گرفتند تصویر زن متجدد مبتذل و زن مرتجع مستأصل آن دوران را ترمیم کنند، به همین دلیل به تلفیق فضیلتهای مدرن و سنتی روی آوردند. زن مطلوب در تعریف رسانههای ما شد یک ابرزن آسیب ناپذیر! زنی که هم کدبانوست، هم صبح تا شب در حال مراقبت از فرزندانش، […]
پس از انقلاب، نهادهای فرهنگی تصمیم گرفتند تصویر زن متجدد مبتذل و زن مرتجع مستأصل آن دوران را ترمیم کنند، به همین دلیل به تلفیق فضیلتهای مدرن و سنتی روی آوردند. زن مطلوب در تعریف رسانههای ما شد یک ابرزن آسیب ناپذیر! زنی که هم کدبانوست، هم صبح تا شب در حال مراقبت از فرزندانش، هم از هر انگشتش هزار هنر میبارد، هم شاغل است هم کمتوقع، هم مدرک دانشگاهیش قاب شده به دیوار، هم چیتان پیتان کردهست و در عین حال نیز هیچگاه خسته نمیشود. تاکید بیمارگونه بر جذابیتهای بصری زن در رسانه ها هم شد قوز بالا قوز. اصطلاح «زن همه چی تمام» را لابد در سریالهای ایرانی به کرّات شنیده اید! اصطلاحی که باعث بوجود امدن تپهای از توقعات شده که زن را زیر خود له کرده است.
ما به جنس زن این باور را تلقین کرده ایم که او وظیفه دارد کارهای خانواده را تک و تنها و بدون نقص، مدیریت کند. در فرهنگ ما، حتی اگر زنی هم پای همسرش در خارج از منزل فعالیت داشته باشه، همچنان عمده بار خانهداری بر عهده اوست. اصلا “خانهداری” عجین شده با نام زن. هرگونه کمک گرفتن، در این تصویر، مساوی ست با خارج شدن از چهارچوب زن مطلوب. خصوصا اگر این کمک از بیرون از خانواده باشد؛ مثل نیروی خدماتی یا پرستار.
برخی آقایان، ادعا میکنند که همسرشان همزمان با ادای وظیفه مادری، شوهرداری، خانهداری، فعالیت اجتماعی، مذهبی و شغلی، به موفقیت های تحصیلی چشمگیری رسیده و اصلا “زنیّت” یعنی همین!
در انتقاد به این توصیف از زنانگی، باید گفت: در جامعه، به گونه ای از زن مطلوب تعریف میشود که انگار زنها هزار تا دست اضافه دارند و چند تا جان، ذخیره…
اما واقعیت طور دیگریست؛ ما بارها سراغ زندگی زنهایی رفتیم که به عنوان اَبَرزن معرفی میشوند و متوجه شدیم از کمک هایی نیز برخوردارند! کمک مادر، خواهر، همسر، پرستار، کارگر، حتی گرفتن ژتون غذا از محل کار و خلاصی از آشپزی روزانه، سهلگیری زیاد در کار منزل و…
که معمولا در فضای عمومی هیچ سخنی از این کمک ها به زبان نمیاورند. این نگفتن ها هم، بدلیل فشارهای اجتماعی و ترس از پر نکردن قاب زن مطلوب است. در واقع بازگو کردن این حمایتها برای برخی آنقدر خجالت اورست که آن را مساوی با بی ارزش کردن کار خود میدانند چون اذهان عمومی بطوری شرطی شده که افراد، زنی که از کمک برخوردارست را محق سرکوفت و سرزنش میدانند.
این تعریف کمال گرایانه از زن مطلوب، باعث میشود؛ زنهای دیگر از خود متنفر شوند، چون هیچ اطلاعی از پشت صحنه و جزییات زندگی به اصطلاح “ابرزن” ها ندارند.
و یا ممکن است آن گروه از زنانی که از کمک های مشابه برخوردارند، به غلط تصور کنند که دیگران بدون این حمایت ها توانسته اند به مراتب عالیه برسند و این دسته از زنان نیز نسبت به خود حس بدی پیدا خواهند کرد.
درحالیکه تمام زنان خانه دار به خوبی میدانند که؛ خانهداری، در معنای عرفی، یک کار تمام وقت است و نگهداری از فرزند نیز یک پروژه نفسگیر و کار بیرون از منزل و تحصیل نیز همینطور. یک زن هر قدر هم مقید به برنامه ریزی و در عین حال نخبه باشد، فقط ۲۴ ساعت در شبانهروز وقت دارد و با دو دست خود قادر به انجام همزمان تمام وظایفش نیست!
البته ممکن است زنی واقعا بتواند به این ایدهآلها برسد، اما آیا به صلاح جامعه است که این فرد به عنوان الگوی همگانی معرفی گردد؟
حتی اگر بخواهیم اینگونه زنان را بعنوان الگو معرفی کنیم، بهترست از پشت صحنه حمایت هایی که از سمت خانواده داشته اند هم سخن به میان اوریم.
صراحتا بگوییم که بعضی شبها شام مختصری اماده میکرده و یا همسرش اماده کردن شام را برعهده میگرفته. بگوییم که در نبود مادر، پرستار از فرزندان رسیدگی میکرده. بگوییم که همسری حمایتگر داشته که دربرابر تمام کم و کاستی ها صبر پیشه کرده، بگوییم که چقدر مجبور شده از سلامتیش هزینه کند تا به تمام وظایفش برسد و اگر پیشرفت علمی یا شغلی داشته چقدر پسرفت جسمی یا روحی داشته است؟
این موارد را برای تمام افراد جامعه روشن کنیم تا مردان بدانند: زن در صورتی در تمامی عرصه ها مطلوب و الگو خواهد شد که از حمایت و درک خانواده برخوردار باشد!
این هارا آشکارا بگوییم تا زنان جامعه نسبت به خود حس بد پیدا نکنند!
دیدگاهتان را بنویسید