اخبار داغ

زنان حاضر در واقعه کربلا که ناشناخته مانده اند

الف. زنان غیر هاشمى حاضر در واقعه کربلا: ۱. کَبْشه، مولاه امام حسین «علیه السلام» کنیه اش ام سلیمان است. کنیز امام حسین «علیه السلام» که آن حضرت وى را هزار درهم خرید و در خانه ام اسحق (مادر فاطمه صغرى) همسر امام، خدمت مى کرد. سپس با ابو رزین ازدواج کرد و سلیمان از […]

اشتراک گذاری
27 مرداد 1400
297 بازدید
کد مطلب : 106121

الف. زنان غیر هاشمى حاضر در واقعه کربلا:


۱. کَبْشه، مولاه امام حسین «علیه السلام»

کنیه اش ام سلیمان است. کنیز امام حسین «علیه السلام» که آن حضرت وى را هزار درهم خرید و در خانه ام اسحق (مادر فاطمه صغرى) همسر امام، خدمت مى کرد. سپس با ابو رزین ازدواج کرد و سلیمان از او به دنیا آمد. سلیمان غلام امام حسین «علیه السلام» بود. سلیمان پیک امام حسین به سوى رؤسا و اشراف بصره بود که عبید الله بن زیاد دستور داد گردنش را بزنند. سلیمان همان است که در زیارت ناحیه مقدسه نامش آمده است. ام سلیمان به همراه مولایش امام حسین «علیه السلام» راهى کربلا شد. همسرش نیز از اصحاب امام حسن «علیه السلام» بود. ام سلیمان زنى عالم، فاضل و نیکوکار بود که همراه مولایش امام حسین «علیه السلام» راهى کربلا شد و جزو اسیران واقعه عاشورا گردید. وى تمام مصایب را در راه خدا تحمل کرد.

۲. فُکهیه

زوجه عبد الله بن اریقط بود. وى در خانه رُباب، همسر امام حسین «علیه السلام» خدمت مى کرد. از عبد الله فرزند پسرى آورد به نام قارب که در کربلا به شهادت رسید. فکهیه نیز همراه رباب در زمین کربلا به سلک اسیران به شام رفت.

۳. حُسنیه:

یکى از آزاد شده های حضرت سید الشهداء است، امام حسین «علیه السلام» او را از نوفل بن حارث بن عبدالملک خرید. وى به ازدواج مردى به نام سهم درآمد و مُنحج از او متولد گردید. حسنیه به امام زین العابدین «علیه السلام» خدمت مى کرد تا اینکه به همراه سید الشهداء «علیه السلام» و فرزندش منجح به کربلا آمد. منجح در کربلا به شهادت رسید. حسنیه با اهل بیت «علیهم السلام» در مصایب آن شریک و یاور و غمخوار آنان بود.

زنان دیگرى نیز در کربلا حضور داشتند که به دلیل طولانى شدن مطالب از ذکر نام آنان خوددارى مى کنیم.

ب. زنانى که در بین راه مدینه تا کربلا به کاروان کربلا پیوستند:


۱. ام وهب، همسر عبدالله بن حباب الکلبى:

ام وهب یکى از زنان شجاع و مجاهدى بود که نام اصلى او قمر دختر عبد از بنى فمر بن قاسم و همسر عبد الله بن عمیر از طایفه بنى عُلیم بود، چون شوهرش تصمیم گرفت از کوفه به یارى حسین «علیه السلام» بیرون بیاید ام وهب نیز اصرار کرد تا او را با خود ببرد.

در روز عاشورا وقتى عبدالله بن عمیر به میدان رفت او نیز چوبى به دست گرفت و به میدان شتافت. ولى امام حسین «علیه السلام» مانع او شد و فرمود: «زنان موظف به جهاد نیستند». اما پس از شهادت شوهرش به بالین او رفت و صورت او را پاک کرد و مى گفت: بهشت بر تو مبارک باد! از خدا درخواست مى کنم که مرا همراه تو قرار دهد که شمر، غلامش رستم را سراغ او فرستاد. آن غلام با عمود سر او را شکافت و به شهادت رسانید. ام وهب اولین زن شهید در روز عاشورا بود.

در برخى منابع ماجرایى مشابه این، ولى با تفاوت هایى درباره وهب بن عبدالله بن عمیر نقل کرده اند و زنى را که در کربلا به شهادت رسید همسر وهب مى دانند. از جمله علامه مجلسى در بحار الانوار مى نویسد: «وهب بن عبدالله کلبى از شهداى کربلاست. مادر و همسرش نیز در کربلا بودند و به شهادت رسیدند.»

شیخ عباس قمى به نقل از علامه مجلسى مى گوید: در حدیثى دیدم که ابن وهب نصرانى بود و با مادرش به دست حسین «علیه السلام» مسلمان شد؛ در مبارزه خود بیست و چهار پیاده و دوازده سوار را کشت و اسیر شد. او را نزد عمر سعد بردند و گفت: عجب شجاعتى دارى؟ سپس دستور داد سرش را بریدند و به لشکرگاه حسین «علیه السلام» انداختند. مادرش سر او را برداشت و بوسید و به لشکرگاه ابن سعد انداخت و به مردى خورد و او را کشت. سپس با تیرک چادر حمله کردو دو مرد دیگر را کشت. حسین «علیه السلام» او را فرمود: اى ام وهب، برگرد. جهاد از زنان برداشته شده. ام وهب برگشت و مى گفت: «الهى نا امیدم مکن، حسین «علیه السلام» فرمود: تو را خدایت نا امید نکند اى ام وهب».

سید بن طاووس در این باره مى نویسد: وهب بن جناح کلبى، همسر و مادر خویش را نیز با خود به کربلا آورده بود. در برخى روایات هم از دو «وهب» نام برده شده است. به هر حال همسر وهب اولین زنى بود که در سپاه حسین «علیه السلام» به شهادت رسید و مادر وهب از او راضى نشد مگر آنکه او را در رکاب حسین «علیه السلام» کشته ببیند و این در سایه تربیت حسینى و زهرایى «علیهاالسلام» و عشق به اهل بیت پیامبر «صلى الله علیه و آله» چیز تازه اى نیست.

۲. ام خلف همسر مسلم بن عوسجه:

ام خلف از زنان نامدار شیعه در قرن اول هجرى است. وى با مسلم بن عوسجه – یار باوفاى حسین «علیه السلام» – ازدواج کرد که ثمره آن فرزندى به نام خلف بود. مسلم بن عوسجه و فرزندش در روز عاشورا در رکاب مولایشان حسین «علیه السلام» به شهادت رسیدند. ام خلف از زنان مؤمنه اى بود که محبت اهل بیت «علیهم السلام» سراسر وجودش را پر کرده بود. ام خلف که با همسر و پسرش در بین راه به کاروان حسین «علیه السلام» پیوسته بود پس از شهادت شوهرش مسلم، فرزندش را به میدان جنگ فرستاد. پس از شهادت مسلم بن عوسجه، امام حسین به فرزندش خلف فرمود: اگر به میدان روى و کشته شوى، مادرت تنها و بى کس خواهد بود، تو به سرپرستى مادرت سزاوارترى تا به جنگ.

ام خلف که شاهد این سخنان بود، در برابر فرزندش ظاهر شد و خطاب به او گفت: اى پسرم! نصرت و یارى فرزند پیامبر «صلى الله علیه و آله» را بر سلامت و امان خودت ترجیح ده؛ اگر سلامت خودت را برگزینى هیچ گاه از تو راضى نخواهم شد.

خلف با شجاعت به میدان رفت. ام خلف او را تشویق مى کرد و مى گفت: بشارت باد بر تو اى پسرم که به زودى از آب کوثر سیراب خواهى شد. خلف سى نفر از دشمنان را به قتل رسانید و خود در راه دفاع از دین و امامش به شهادت رسید. کوفیان سر او را به سوى مادرش انداختند. آن زن شجاع و وارسته سر فرزند جوان را به آغوش گرفت و بوسید و گریه سر داد به گونه اى که همه کسانى که شاهد این صحنه جانسوز بودند به گریه افتادند و شیرینى پیروزى ظاهرى دشمن را به کام آنان تلخ نمود.
۳. ام عمرو جُناده همسر جناده بن کعب انصارى:

نامش بحریه بنت مسعود الخزرجى است. همسر جناده بن کعب انصارى و از شهداى کربلاست. نامش را جناده بن حرث هم نوشته اند که از طایفه خزرج بود. جناده بن کعب از مکه به کاروان حسین «علیه السلام» پیوست و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید. پسرش عمروبن جناده نیز در کربلا شهید شد.

عمرو بن جناده انصارى از شهداى نوجوان کربلا بود و چون خواست به میدان رود امام فرمود: پدر این جوان کشته شده شاید مادرش راضى نباشد که به میدان رود، عمرو گفت: مادرم دستور داده که به میدان بروم و لباس جنگ بر من پوشانده است. عمروبن جناده ۹ یا ۱۱ سال بیشتر نداشت که به میدان رفت و شهید شد. سرش را براى مادرش انداختند. مادرش آن سر را برداشت و گفت: چه نیکو جهاد کردى پسرم، اى شادى قلبم! اى نور چشمم! سپس سر را به طرف دشمن پرتاب کرد و آن سر به مردى خورد و او را از پاى در آورد، سپس عمود خیمه را برداشت و حمله کرد که به وسیله آن بجنگد. امام حسین «علیه السلام» مانع او شد و او را به خیمه زنان برگرداند. نام عمروبن جناده در زیارت ناحیه مقدسه آمده است.
۴. رویحه، همسر هانى بن عروه مرادى:

رویحه با ورود مسلم بن عقیل به کوفه، در منزل خود از او پذیرایى نمود. با شهادت مسلم بن عقیل و همسرش هانى بن عروه به اتفاق فرزندش یحیى در کوفه مخفى شد. با اطلاع از ورود امام حسین «علیه السلام» به کربلا، نزد حضرت شتافتند و یحیى در رکاب امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسید. پدر این زن عمر بن حجاج در کربلا در لشکر عمر سعد بود و به موکلین آب فرات تأکید مى کرد نگذارند سپاه حسین «علیه السلام» به آب دسترسى پیدا کنند؛ اما این زن شجاع در محبت اهل بیت «علیهم السلام» همانند شوهرش هانى بود.
ج: زنان حمایت کننده از نهضت عاشورا که در واقعه کربلا حضور نداشتند:

زنانى نیز بودند که در کربلا حضور نداشتند لیکن با شنیدن پیام نهضت امام حسین «علیه السلام» به طُرُق گوناگون نقش مؤثرى در زمینه سازى قیام بر علیه حکومت بنى امیه داشتند. این زنان ضمن تأسى به زنان حاضر در کربلا، از طریق ایراد خطبه، سرودن شعر، روایت حدیث و برپایى مجالس عزادارى و سوگوارى به رسالت خود در زمینه نهضت امام حسین «علیه السلام» و حفظ بقاى اسلام حقیقى و افشاى ماهیت واقعى حکومت بنى امیه، ادامه مى دادند.

زنان حمایت کننده از نهضت عاشورا را به دو بخش زنان هاشمى و زنان غیر هاشمى تقسیم مى کنیم:


الف: زنان هاشمى حمایت کننده از نهضت کربلا


۱. ام سلمه، هند دختر ابو امیه، همسر پیامبر «صلى الله علیه و آله»

ام سلمه یکى از همسران رسول خدا «صلى الله علیه و آله» بود. نام او هند و کنیه اش ام سلمه بود و دختر ابو امیه حذیفه بن مغیره بن عبدالله… و از زنان بزرگ و نامدار صدر اسلام است. وى ابتدا با ابو سلمه بن عبدالاسد مخزومى ازدواج کرد و صاحب فرزندانى چون «زینب، سلمه، عمر و دره» گردید.

بعد از وفات ابو سلمه، در سال دوم یا چهارم هجرى به ازدواج پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» در آمد.

ام سلمه، علاقه و محبت زیادى به اهل بیت عصمت و طهارت به ویژه امام حسین «علیه السلام» داشت و آن حضرت او را مادر خطاب مى کرد. ام سلمه که جریان واقعه کربلا را از رسول اکرم «صلى الله علیه و آله» شنیده بود و مى دانست که امام حسین «علیه السلام» تنها و غریب با لبان تشنه در سرزمین کربلا کشته خواهد شد، سعى فراوانى داشت تا حضرت را از سفر به کربلا باز دارد. هنگامى که امام تصمیم به حرکت گرفت ام سلمه به ایشان گفت: عزیزم! با خروجت به عراق ما را محزون و غمگین مکن از جدت رسول خدا «صلى الله علیه و آله» شنیدم که فرمود:

«حسینم در کربلا کشته خواهد شد»، امام در پاسخ فرمود: «مادر! مى دانم که در کربلا کشته خواهم شد و خانواده ام به دست دشمن اسیر مى شوند، ولى این راه باید پیموده شود؛ زیرا صلاح دین خدا در آن است. هنگامى که امام حسین «علیه السلام» عزم رفتن به عراق نمود وصایاى خود را به ام سلمه سپرد و او هم بعدها به امام سجاد «علیه السلام» تحویل داد.

ام سلمه، به دستور رسول خدا «صلى الله علیه و آله» سرپرستى فاطمه زهرا «علیهاالسلام» را بر عهده گرفت، او در این زمینه مى گوید: «همه مى پندارند که من فاطمه را ادب مى کنم، چنین نیست، او معلم من است». ام سلمه در هر حال در جان نثارى براى فاطمه کوتاهى نکرد. به خاطر شهادتى که ام سلمه در مورد فدک به نفع فاطمه زهرا «علیهاالسلام» داد، ابوبکر و عمر یک سال خرج او را قطع کردند. ام سلمه پس از رحلت پیامبر همواره هوادار اهل بیت «علیهم السلام» باقى ماند و از مخالفین لعن امام على «علیه السلام» توسط معاویه بود. این بانوى بزرگوار از راویان حدیث پیامبر «صلى الله علیه و آله» بود.

ابن اثیر در کتاب الکامل فى التاریخ آورده است که پیامبر «صلى الله علیه و آله» مشتى خاک تربت سید الشهداء «علیه السلام» را به ام سلمه داد و فرمود: «هرگاه این خاک تبدیل به خون شود، فرزندم حسین «علیه السلام» به شهادت رسیده است». به همین دلیل ام سلمه سعى نمود امام حسین «علیه السلام» را از رفتن به عراق باز دارد. در روز عاشورا وقتى امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسید، این خاک تبدیل به خون گردید.

ام سلمه از رسول خدا «صلى الله علیه و آله» خواست که: از خدا بخواهید که کشته شدن را از او (امام حسین «علیه السلام» دور کند). رسول خدا «صلى الله علیه و آله» فرمود: از خدا خواستم ولى وحى شد براى او درجه اى است که کسى بدان درجه نخواهد رسید. او شیعیانش را شفاعت مى کند و مهدى «عج» از فرزندان اوست. خوشا به حال کسى که از دوستان و شیعیان حسین «علیه السلام» باشد. به خدا سوگند که شیعیان او در روز قیامت رستگار خواهند بود.

روزى ام سلمه، رسول خدا «صلى الله علیه و آله» را در خواب با چهره اى غمگین و لباسى خاک آلود دید، حضرت به او فرمود: از کربلا و از دفن شهدا مى آیم، ناگهان ام سلمه از خواب بیدار شد و با صداى گریه و شیون او همسایگان آمدند و ماجرا را باز گفت. وى از همان روز براى سید الشهداء «علیه السلام» عزا گرفت. ام سلمه آن روز را به خاطر سپرد. روز دهم محرم و بعد هم که جریان دقیق واقعه را از اهل بیت «علیهم السلام» که حاضر در کربلا بودند پرسید آن روز را با واقعه شهادت امام حسین «علیه السلام» مطابق یافت.

ام سلمه نزدیک ۳۸۷ حدیث از پیامبر «صلى الله علیه و آله» و فاطمه «علیهاالسلام» و ابو سلمه نقل کرده است. از احادیثى که از پیامبر «صلى الله علیه و آله» نقل کرده: امامان پس از من دوازده نفرند، به تعداد نقباى بنى اسرائیل، نُه تن ایشان از نسل حسین «علیه السلام» هستند، خدا علم مرا به آن ها داده، پس واى بر دشمنان آن ها

عمر رضا کحاله مى گوید: [ام سلمه] زنى مهاجر، جلیل القدر، صاحب رأى، با کمال و عقل بود و به حبشه و مدینه مهاجرت کرد. شیخ محلاتى مى نویسد همه علماى اسلام بر این نظر اتفاق دارند که ام سلمه در علم و تقوى و فصاحت و بلاغت و محبت نسبت به اهل بیت رسالت «کانّور على شاهق الطور» است. ام سلمه پس از حمایت هاى فراوانى که از اهل بیت نمود، سرانجام در ۶۲ ه. ق. در سن ۸۴ سالگى در زمان حکومت یزید – پس از واقعه عاشورا- در شهر مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
۲. ام البنین، فاطمه الکلابیه، همسر امام على «علیه السلام»

ام البنین دختر حزام بن خالد بن ربیعه معروف به وحید بن کلاب، مادرش ام لیلى نام داشت. نام این بانو فاطمه و کنیه اش ام البنین است. این بانو گرچه در کربلا حضور نداشت ولى چهار فرزند رشیدش در حادثه عاشورا در راه یارى امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسیدند. نه او مأواى زنانى بود که براى عزادارى امام حسین «علیه السلام» جمع مى شدند. او که از حضرت على «علیه السلام» داراى چهار پسر به نام هاى عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود و همگى در کربلا شهید شدند، شیوه عزادارى را براى مبارزه انتخاب کرد تا ابعاد مختلف و ناگوار جنایات کربلا در یادها بماند و دشمنان سرمست از پیروزى را شرمنده و مطرود سازد.

حضرت ام البنین که داراى ذوق و قریحه شعر بود، هر روز با عبدالله فرزند حضرت ابوالفضل «علیه السلام» به بقیع مى رفت و به یاد چهار فرزندش به گریه و زارى مى پرداخت به گونه اى که مردم دور او جمع مى شدند و عزادارى مى کردند و به نوحه و سوگوارى او گوش مى دادند؛ حتى مروان بن حکم نیز که به دشمنى با بنى هاشم شهرت داشت در آن صحنه حضور مى یافت و گریه مى کرد. ترجمه یکى از معروف ترین مرثیه هاى آن بانوى دلسوخته چنین است:

«رگ هاى قلبم را پاره کردى، فرزندانم، هر کسى که زیر آسمان کبود است فداى ابا عبدالله الحسین «علیه السلام» باد».

همچنین در مورد ابوالفضل العباس «علیه السلام» فرزندش سروده که:

«آه به من خبر دادند که بر سر فرزندم عباس عمود آهنین زده اند در حالى که دست در بدن نداشت. واى چه بر سر من آمد و چه مصیبتى بر فرزندانم رسید. اگر فرزندم عباس دست در بدن داشت، چه کسى جرئت مى کرد به او نزدیک شود؟!».

ام البنین از زنان فاضله و نامدارى بود که به حق اهل بیت عصمت و طهارت «علیهم السلام» معرفت داشت و داراى زهد و پارسایى و فصاحت و بلاغت بود.

زمانى که خبر فاجعه کربلا توسط بشیر به مدینه رسید ام البنین سؤال کرد: از امام حسین چه خبر؟ بشیر پاسخ داد که خدا تو را صبر دهد، فرزندت عباس کشته شد. ام البنین فرمود: معناى این خبر چیست، از امام حسین «علیه السلام» برایم بگو.

بشیر خبر شهادت چهار فرزند ام البنین را داد. آن بانوى با ایمان باز هم سراغ حسین «علیه السلام» را مى گرفت، بالاخره هنگامى که خبر شهادت امام حسین «علیه السلام» را شنید ناله اى زد و فرمود: تمام فرزندانم فداى ابا عبدالله الحسین «علیه السلام».

ام البنین «علیهاسلام» در سال ۷۰ هجرى از دنیا رفت و در قبرستان بقیع شهر مدینه به خاک سپرده شد.
۳. زینب صغرى، معروف به ام لقمان، دختر عقیل بن ابى طالب.

زینب دختر عقیل برادر زاده امام على «علیه السلام» است. گفته مى شود زمانى که امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسید، زینب همراه عده اى از زنان خارج شد و در حالى که مى گریست، مى گفت: چه جوابى به پیامبر «صلى الله علیه و آله» خواهید داد آن گاه که به شما گوید: با عترت و اهل بیت من چه رفتارى نمودید اى آخرین امت… یا آن ها را اسیر نموده یا از روى ظلم و ستم به قتل رسانیدید. آیا این جواب محبت هاى من بود که شما را پند دادم که پس از من با خویشانم بد رفتارى نکنید.

شیخ محلاتى مى نویسد: «ام لقمان دختر عقیل بن ابى طالب است، این زن در مدینه بود، چون خبر شهادت سید الشهداء را شنید با خواهرانش ام هانى، سماء و رمله و زینب از خانه بیرون دوید و زار زار بگریست و اشعار زیادى سرود و دشمنان را به خاطر ارتکاب چنین اعمالى سرزنش کرد.


ب: زنان غیر هاشمى حمایت کننده از واقعه عاشورا
۱. جمعى از زنان بنى اسد:

بنى اسد نام تیره اى از قبیله بزرگ و سلحشور و مشهور عرب از فرزندان اسد بن خزیمه بن مدرکه مى باشد. جمعى از علما، اصحاب، شعرا و حتى برخى از همسران پیامبر «صلى الله علیه و آله» از این قبیله بودند. این قبیله در هنگام بناى کوفه، جنوب مسجد کوفه را براى خود در نظر گرفتند. در جنگ جمل دوشادوش امام على «علیه السلام» جنگیدند. در قیام امام حسین «علیه السلام» در سال ۶۱ ق. بنى اسد به سه دسته موافق حضرت، مخالف و بى طرف تقسیم شدند. از سران موافق حضرت که در کربلا شهید شدند حبیب بن مُظهر (مظاهر) اسدى، انس بن الحرث، کاهلى اسدى، مسلم بن عوسجه اسدى و عمرو بن خالد صیداوى اسدى بودند.

از مشهورترین سران مخالف بنى اسد در روز عاشورا حرمله بن کاهل اسدى قاتل کودک شش ماهه امام حسین «علیه السلام» (على اصغر «علیه السلام») بود. دسته سوم که در سرزمین غاضریه در کنار نهر علقمه در شمال شرقى کربلا سکونت داشتند و در روز عاشورا بى طرفى اختیار کردند، این دسته از سوى سید الشهداء و حبیب بن مظهر (یا مظاهر) اسدى به کمک و یارى فرا خوانده شدند اما تا آخرین لحظه بى طرفى اختیار کردند.

پس از شهادت سید الشهداء و یاران گرانقدرش، زنان بنى اسد گذرشان به میدان جنگ افتاد (دسته بى طرف). اجساد امام و یارانش را در زیر آفتاب تابان مشاهده نمودند و سخت تحت تأثیر قرار گرفتند و به سرزمین غاضریه (محل دسته سوم) شتافتند و مردان خود را جهت دفن اجساد شهدا خبر کردند. اما مردان قبیله از ترس ابن زیاد حاضر نشدند در به خاک سپارى اجساد شرکت کنند، لذا زنان بنى اسد خود بیل و کلنگ برداشتند و به سمت کربلا حرکت نمودند. پس از مدت کوتاهى، وجدان مردان قبیله بیدار گشت، به خود آمده دنبال زنان حرکت نمودند و به دفن پیکر مطهر شهدا پرداختند.

این نخستین جنبش مخالف علیه ابن زیاد و بنى امیه پس از واقعه طف به حساب مى آید. این فداکارى بنى اسد سبب شهرت آنان در میان شیعیان جهان گشت.
۲. هند، همسر یزید بن معاویه:

هند، دختر عبدالله بن عامر بن کریز بود. ابن مخنف مى نویسد: سر حسین «علیه السلام» پیش روى یزید بود و یزید با چوب دستى خود بر سر مبارک مى زد. یکى از اصحاب رسول خدا «صلى الله علیه و آله» ابو برزه ى اسلمى اعتراض کرد که چوب به دهان و دندان کسى مى زنى که بارها دیدم رسول خدا «صلى الله علیه و آله» آن جا را مى مکیده (مى بوسیده) است. مگر نه این است که شفیع تو در روز قیامت ابن زیاد، و شفیع حسین «علیه السلام» محمد «صلى الله علیه و آله» خواهد بود. سپس برخاست و از مجلس بیرون رفت.

همسر یزید، وقتى این سخنان را شنید، لباسش را پیچید و از اندرون بیرون آمد و به یزید گفت: آیا این سر حسین «علیه السلام» پسر فاطمه «علیهاالسلام» است؟ یزید گفت: آرى، سپس خواب خود را که نشانگر عزادار بودن پیامبران و امام على «علیه السلام» و حضرت زهرا «علیهاالسلام» و زنان مشهور (مریم، هاجر، ساره، خدیجه) بود را بیان نمود. سپس گفت: رسول خدا گریست و فرمود: پدر! آدم! نمى بینى طاغیان با فرزندم چه کردند؟ آدم و حاضران و فرشته ها همه گریستند و مردانِ بسیار گردِ سر دیدم، یکى مى گفت: صاحب خانه را بگیرید و در آتش بسوزانید. و اى یزید تو از در خانه بیرون آمدى و مى گفتى کجاست گریزگاه از آتش.

برخى از منابع این جریان را به کنیز یزید نسبت مى دهند و اینکه پس از این سخنان، یزید دستور داد آن کنیز را گردن زدند. اما محلاتى و دیگران این ماجرا را به هند همسر یزید منسوب مى دانند بدون اینکه از گردن زدن کنیز یاد کنند.
۳. ماریه بنت سعد العبدیه

ماریه دختر منقذ معروف به عبدیه بصریه از بانوان با اخلاص و شیعه بصره بود. خانه او محل تجمع دوستداران اهل بیت «علیه السلام» و محل تجمع یاران امام حسین «علیه السلام» و شکل گیرى حرکت هاى شیعیان و مذاکرات آنان بود. زمانى که این خبر به ابن زیاد رسید دستور داد که جلوى ایشان را بگیرند و راه ها را ببندند.

وقتى نامه امام حسین «علیه السلام» توسط غلام امام، سلیمان به آنان ابلاغ شد اولین کسى که به آن جواب مثبت داد یزید بن نبیط بصرى بود که در خانه ماریه با پیام امام آشنا شد. او داراى ده پسر بود که فقط دو نفر از فرزندانش به نام هاى عبدالله و عبید الله حاضر به همراهى با پدر براى پیوستن به سپاه امام شدند. آنان در مکه به امام پیوستند و هر سه در کربلا شهید شدند. تلاش هاى ماریه باعث شد افراد دیگرى از قبیل ادهم بن امیه به همراه یزید بن نبیط از بصره به مکه آمده و به امام ملحق شوند!

همسر ماریه و فرزندش در جنگ جمل در راه امام على «علیه السلام» به شهادت رسیده بودند. ماریه که زنى ثروتمند بود تمامى ثروتش را وقف ترویج معارف نورانى اهل بیت عصمت و طهارت کرده و به اشاعه نهضت عاشورا مبادرت ورزید و در این راه از هیچ کوششى دریغ نکرد.
۴. درّه الصَّدف، دختر عبدالله عمر انصارى

درّه دختر عبدالله بن عمر الانصارى بود که در راه دفاع از سر مبارک امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسید. این بانوى با ایمان و پدرش هر دو از دوستداران اهل بیت «علیهم السلام» بودند و در شهر حلب زندگى مى کردند. او و پدرش رابطه عاطفى فوق العاده اى نسبت به امام حسین «علیه السلام»، (امام حسن «علیه السلام») و (امام على «علیه السلام») داشتند. عبدالله بن عمر وقتى شنید امام حسین «علیه السلام» به شهادت رسیده و سر بریده او را به شام نزد یزید مى برند با حزن و اندوه وارد خانه شد. دخترش علت غم پدر را جویا شد. وقتى عبدالله همه چیز را براى دخترش گفت و اینکه هم اکنون سر مقدس سید الشهداء «علیه السلام» به حوالى حلب رسیده است آن بانوى شجاع و مشحون از معرفت گفت: «بعد از کشته شدن هادیان مردم، خیرى در زندگى نیست. قسم به خدا اگر بتوانم سر مبارک امام حسین «علیه السلام» و کاروان اسیران را نجات خواهم داد و آن سر مقدس را در منزل خود دفن نموده و از این بابت بر اهل زمین افتخار خواهم کرد.

سپس دره الصدف خروج کرد و مردم حلب و نواحى آن را به کمک طلبید. گروهى به او پیوستند. مورخان تعداد زنانى را که به یارى او شتافتند هفتاد زن مى نویسند که همگى لباس رزم بر تن با طلوع آفتاب، و مشاهده نخستین علامت اسراى خاندان نبوت و با شنیدن صداى گریه کودکان و نوحه سرایى زنان اهل بیت «علیهم السلام» در کمین ایستادند. سپاه بنى امیه که بسیار بودند آنان را شناسایى کرد به مقابله با آنان پرداختند.

دره الصدف با وجود کمک بعضى از قبایل حلب، طى نبردى نابرابر به شهادت رسید و بقیه متفرق شدند. پس از خروج زنان بنى اسد در کربلا، این قیام دوم زنان پس از واقعه طف بود.
۵. دومه، مادر مختار ثقفى و عمره معروف به بیضاء همسر مختار

هر دو از زنان شجاع و با کمال عصر خود بودند که از مشوقین مختار به قیام بر علیه بنى امیه و خونخواهى امام حسین «علیه السلام» بودند و در کنار مختار ماندند. پس از شکست مختار توسط مصعب بن زبیر، هر دو به دست او به شهادت رسیدند.

در پایان باید اشاره کنیم که نقش زنان در ترویج و اشاعه پیام عاشورا بسیار مهم و اساسى بود. به جرئت مى توان گفت که زنان در نهضت عاشورا نقش مهم و کلیدى در رساندن پیام عاشوا و پایمال نشدن خون شهیدان کربلا داشتند. این نقش چه از طریق مشارکت در جهاد و مبارزه مستقیم همچون جنگ همسر وهب (عبدالله)، چه از طریق عمل و گفتار و رفتار که مى توان نمونه بارز آن را در حضرت زینب «علیهاالسلام» و حضرت ام کلثوم «علیهاسلام» دید.

زنان در جاهایى که اشک مؤثرتر بود اشک ریختند و عزادارى کردند، مانند ام البنین «علیهاالسلام» و زمانى نیز با سخنان کوبنده خود در مقابل ستم زمانه سر خم نکردند، مانند خطبه هاى حضرت زینب «علیهاالسلام» در شام و کوفه و حضرت ام کلثوم «علیهاالسلام» و گاه با حمایت از اهل بیت حتى در مقابل جهل و نادانى همسر و فرزندان خود ایستادند، مانند همسر خولى و نارضایتى خود را از شرکت همسر و فرزندانشان را در صف بنى امیه براى قتال با پسر رسول خدا «صلى الله علیه و آله» اعلام کردند و چه آن گاه که با عزم راسخ خود بى طرفى همسرانشان را را سرزنش کردند، مانند زنان بنى اسد و چه با پناه دادن به سفیران و پیام رسانان امام حسین «علیه السلام» مانند مسلم بن عقیل توسط طوعه و سلیمان توسط ماریه در دوره سخت اختناق و ظلم بنى امیه به خصوص جنایتکار خونریز آنان ابن زیاد مبارزه نمودند.

در آخر هم با قیام زنانى همچون دره الصدف، بر علیه ظلم ظالمان شوریدند و دست به شمشیر بردند. در واقع زنان چه در زمان عاشورا و چه پس از آن با عزمى پولادین به دفاع از دین و امام خویش پرداختند و به همگان آموزش صبر و مقاومت و جهاد و اطاعت از امام خویش را دادند. آنان ضمن حفظ ارزش هاى دینى، با رهبرى و مدیریت خاص خویش به دفاع از حریم ارزش ها و امام شهید خود پرداختند.

در عین حال مراقب جان امام پس از امام حسین «علیه السلام» و مراقب اطفال یادگار امام حسین «علیه السلام»، با انتخاب شیوه هاى تبلیغاتى مناسب (خطابه، شعر و…) به بیان ظلم یزیدیان، معرفى امام پس از امام حسین «علیه السلام» پرداختند و از محو شدن اسلام در فضاى اغراض بنى امیه جلوگیرى کردند.

آنان در پوسیدگى بنیان هاى حکومتى بنى امیه نقش به سزایى داشتند. با ظهور حکومت بنى عباس با شعار حمایت از علویان، حکومت امویان در سال ۱۳۲ ق. سقوط کرد. گر چه حکومت عباسیان به نام علویان تشکیل شد ولى علویان را در تنگناهاى شدید قرار داد.

اما انقلاب عاشورا همواره الهام بخش نهضت هاى شیعى در طول تاریخ گردید و نام زنان مؤثر در پیام آورى انقلاب عاشورا و ادامه نهضت امام حسین «علیه السلام» و در مبارزه با حکومت هاى غاصب و ستمگر و دفاع از اسلام راستین، براى همیشه در دفتر تاریخ اسلام به افتخار و عزت ثبت گردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *