محمود تاج نژاد
دو خط موازی رادیکالیسم چگونه بههم رسیدند؟ به گزارش پایگاه خبری تجهیز نیوز، روزنامه فرهیختگان در رابطه با کاندیداتوری احمدی نژاد و تاجزاده نوشت: مهمترین ویژگی محمود احمدینژاد و مصطفی تاجزاده، رادیکالیسمی است که هر دوی آنها سعی میکنند، در مواضع خود آن را حفظ کنند. هر دو گمان میکنند که برای پیشبرد اهداف سیاسی، […]
دو خط موازی رادیکالیسم چگونه بههم رسیدند؟
به گزارش پایگاه خبری تجهیز نیوز، روزنامه فرهیختگان در رابطه با کاندیداتوری احمدی نژاد و تاجزاده نوشت:
مهمترین ویژگی محمود احمدینژاد و مصطفی تاجزاده، رادیکالیسمی است که هر دوی آنها سعی میکنند، در مواضع خود آن را حفظ کنند. هر دو گمان میکنند که برای پیشبرد اهداف سیاسی، رادیکالیسم بهترین پیشرانیاست که میتواند فضا را تند کند تا آنها بتوانند بیشترین بهرهبرداری را از چنین فضایی داشته باشند.
شدت مواضع رادیکال هر دو، به اندازهای است که در بدنه اصلاحطلبان برخی احزاب صراحتا با مواضع تاجزاده مخالفند و حتی آرزوی تایید صلاحیت او را دارند تا ببینند مردم «این نوع لحن و گفتار را انتخاب میکنند یا خیر.» رادیکالیسم احمدینژاد البته به اندازه تاجزاده قدمت ندارد و او پس از دوری از قدرت، مسیر رادیکالیسم را پیمود و در ماههای اخیر نیز بر شدت آن افزود.
رادیکالیسم در تاجزاده البته محدود به شخص او نیست و این خواسته جریان اصلاحطلب است. آنها به صراحت این موضوع را تایید نمیکنند اما در فهرست پیشنهادی اعضای مجمع ملی جبهه اصلاحات ایران برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری، مصطفی تاجزاده پس از محمدجواد ظریف و اسحاق جهانگیری در جایگاه سوم ایستاده است. با توجه به نقش جواد ظریف و جهانگیری در دولت روحانی، اینکه آنها در رتبه اول و دوم باشند، امری طبیعی است اما اینکه تاجزاده با سابقه معاونت وزارت کشور در دوره اصلاحات و با وجود محکومیت، در رتبه سوم و بالاتر از چهرههایی همچون مسعود پزشکیان، محمدرضا عارف و محمد هاشمی قرار میگیرد نشان میدهد جبهه اصلاحات، بهطور جدی به رادیکالیسم در انتخابات فکر میکند.
اصلاحطلبان در ۸ سال گذشته با حمایت از حسن روحانی، ضربه سختی به بدنه اجتماعی خود زدند و اکنون برای حفظ آن بدنه، راهی جز رادیکالیسم پیش رو ندارند. این موضوع در گزارشی که هفتهنامه صدا با عنوان «یخشکن» برای مصطفی تاجزاده نوشت، تلویحا مورد تایید قرار گرفته است.
اما احمدینژاد چرا مسیر رادیکالیسم را در پیش گرفت؟ تصمیمات او پس از سال ۸۸ و بهویژه خانهنشینیاش، بخشی از پایگاه اجتماعی او را سرخورده کرد و رفتهرفته نیز این سرخوردگی شدیدتر شد. احمدینژاد در همان دوران ریاستجمهوری نیز تلاش کرد تا با طرح مسائلی همچون مکتب ایرانی دامنه پایگاه اجتماعی خود را وسیعتر کند اما به آنچنان توفیقی دست پیدا نکرد.
او گمان میکند میتواند با توجه به سرخوردگی بدنه اجتماعی اصلاحطلبان، با رادیکالیسم این بدنه را به سمت خود هدایت کند. او در این مسیر کمی موفق بوده و بخشی از همان افرادی که در سال ۸۸ در اعتراض به پیروزی او در انتخابات، به خیابانها آمدند، به اظهارات و اقدامات او توجه میکنند و رادیکالیسم احمدینژاد را حتی بیشتر از امثال تاجزاده میپسندند.
در پس این رادیکالیسم، احمدینژاد و تاجزاده، در یک نقطه اشتراک نظری و عملی دارند و آن اینکه هر دو تلاش میکنند چنین به افکار عمومی القا کنند که آلترناتیو وضع موجود آنها هستند، اما مشکل اینجاست که هر دوی این افراد، در خرابی موجود نقش موثری داشتهاند.
اگر دولت احمدینژاد عملکرد مناسبی داشت، هیچگاه دولتی با ریاستجمهوری روحانی شکل نمیگرفت. به عبارت سادهتر، رای به روحانی به معنای دقیقتر «نه به احمدینژاد» بود. بهمراتب بدتر از احمدینژاد و نقشش در وضع کنونی، حمایتهای تمامقد اصلاحطلبان از روحانی و دولتش در سالهای گذشته بوده است.
دیدگاهتان را بنویسید