اخبار داغ

دلیل عدم توفیق در ارائه مدل و الگوی پوشش عمومی بانوان

رجبی، پژوهشگر تاریخ گفت: مهمترین نکته درباره عدم‌ توفیق لازم حاکمیت و یا قدرت پس از انقلاب در ارائه مدل و الگوی پوشش عمومی زنان، ناشی از تضارب بینش‌ها به مقوله حجاب است. به گزارش پایگاه خبری تجهیز نیوز، کتاب «زیبایی‌شناسی پوشاک زنان پس از انقلاب اسلامی ایران» نوشته سیده راضیه یاسینی، دانشیار پژوهشکده هنر […]

اشتراک گذاری
21 اسفند 1399
168 بازدید
کد مطلب : 34955

رجبی، پژوهشگر تاریخ گفت: مهمترین نکته درباره عدم‌ توفیق لازم حاکمیت و یا قدرت پس از انقلاب در ارائه مدل و الگوی پوشش عمومی زنان، ناشی از تضارب بینش‌ها به مقوله حجاب است.

به گزارش پایگاه خبری تجهیز نیوز، کتاب «زیبایی‌شناسی پوشاک زنان پس از انقلاب اسلامی ایران» نوشته سیده راضیه یاسینی، دانشیار پژوهشکده هنر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، به همت سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، روز گذشته، سه‌شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۹ نقد و بررسی شد. در این جلسه که با حضور مولف و با دبیری عبدالله بیچرانلو برگزار شد، مریم رفعت‌جاه دانشیار گروه انسان‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مولف کتاب تاملی در هویت زن ایرانی و محمدحسن رجبی، پژوهشگر تاریخ معاصر و مولف کتاب «فرهنگنامه زنان ایرانی و پارسی‌گوی از آغاز تا مشروطه»، به‌عنوان منتقد، به بررسی این کتاب پرداختند.

در ابتدا دبیر نشست ضمن معرفی کتاب بیان داشت که کتاب «زیبایی‌شناسی پوشاک زنان پس از انقلاب اسلامی ایران» با مفروض‌دانستن تطور پوشاک زنان تحت گفتمان‌های رایج و حاکم در دوره‌های مختلف پساانقلاب، درصدد برآمده تا تأثیر عوامل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر زیبایی‌شناسی پوشاک زنان را در بستر گفتمان‌های حاکم و رقیب شش دوره گذار انقلابی (۱۳۵۷-۱۳۵۹)»، «ارزش‌گرایی/ دفاع مقدس(۱۳۵۹-۱۳۶۷)»، «پساجنگ/ سازندگی (۱۳۶۷–۱۳۷۶)، «اصلاح‌طلبی/آزادی‌خواهی (۱۳۷۶-۱۳۸۴)»، «اصول‌گرایی/ بازگشت به ارزش‌ها (۱۳۸۴-۱۳۹۲)» و «اعتدال‌گرایی (۱۳۹۲-۱۳۹۶)» مطالعه و تحلیل نماید. محقق در این کتاب بیان داشته که تمرکز بر حدود ظاهری پوشش اسلامی زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با هدف تحقق شخصیت زن آرمانی موجب شده تا در سیاستگذاری پوشش زنان، وجوه زیباشناسانه و کارکردی پوشاک متناسب با جامعه چندفرهنگی امروز ایران مغفول مانده و تحت‌الشعاع سایر ابعاد پوشاک زنان قرار گیرد. در این کتاب نویسنده با تحلیل تطورات پوشش زنان در شش دوره نشان می‌دهد که تغییرات زیباشناختی پوشاک زنان در چه نسبتی با گفتمان‌های حاکم و رقیب در هر دوره بوده و چگونه از آن‌ها در بستر تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تاثیر پذیرفته است.

پس از این مقدمه از سوی دبیر، ناقدان به طرح نظرات خود در این زمینه پرداختند.

نخست «محمدحسن رجبی» با اشاره به برجستگی‌های پژوهشی این کتاب گفت: نویسنده در این کتاب به مقولات نظری و کاربردی چندبعدی تاریخی، سیاسی، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، اجتماعی، روانشناسی و … پیرامون موضوع تحقیق پرداخته که عملاً در حد کار یک موسسه پژوهشی با چند گروه تخصصی و چندین پژوهشگر است. استفاده فراوان از صدها منبع از متون نوشتاری، تصویری، اسناد حاکمیتی، سخنرانی‌ها، تولیدات نمایشی سینما و تلویزیون، رویدادهای هنری، کتاب‌های درسی، مجلات و  …  مرتبط با لباس و پوشاک زنان از یک‌سو تحقیق را همه‌جانبه و عمیق نموده و از سوی دیگر، نثر روان در قلم نویسنده، بیان مطالب را در این کتاب، بسیار زیبا نموده است.

وی با اشاره به مشکلات ظاهری کتاب منتشره بیان داشت: کتاب به شکل وزینی به چاپ نرسیده برای نمونه عدم ویراستاری کامل کتاب توسط ناشر یکی از مشکلات آن است. همچنین تعداد کلمات به هم چسبیده در متن کتاب بسیار زیاد است که با یک نظارت مختصر ابتدایی از بروز آن جلوگیری می‌شد تا این اثر به لحاظ انتشار با نام و محتوایش که زیبایی‌شناسی است، هم‌سنگ گردد. همچنین بی‌سلیقگی در چاپ عکس‌ها به صورت سیاه و سفید  و بدون کیفیت، به زیبایی‌شناسی کتاب آسیب‌زده است که بجا بود تصاویر و عکس‌ها رنگی و در قطع بزرگ‌تری چاپ می‌شد تا در بیان معنای متن کتاب نحو صحیحی عمل نماید. همچنین کتاب فاقد فهرست اعلام و اشخاص است که این موضوع هم به کیفیت کتاب آسیب‌زده است.

رجبی ادامه داد: همچنین برخی اشکالات تاریخی در کتاب دیده می‌شود که حاصل برگرفت برخی مطالب از کتاب‌ها و منابعی است که از آن بهره‌برداری شده است که نیاز به استفاده از منابع دقیق‌تری دارد. وی همچنین افزود که اگر این فرض را بپذیریم که با گفتمان‌های شش‌گانه قدرت پس از انقلاب اسلامی تطورات و تحولاتی در نوع پوشش زنان رخ داده است. این سوال ممکن است پیش آید که آیا این گفتمان‌ها موجب تطورات پوشاک زنان بوده‌اند؛ و یا تطورات پوشاک زنان موجب تغییر گفتمان‌ها و نگرش نسبت به پوشش زنان در حاکمیت شده است؟

این پژوهشگر حوزه کتاب افزود: در کتاب به این مطلب تصریح و تاکید شده است که پوشاک و پوشش زنان از اجزای پیکره کلی فرهنگ و نه سیاست است که همراه با آن در سیری تاریخی تغییر می‌یابد و شاید از همین‌رو در سراسر کتاب تنها در دو مقطع تاریخی به ابزار سیاسی‌شدن پوشش زنان در صد سال گذشته اشاره شده است. نخست در سال ۱۳۱۴ در جریان کشف حجاب تحمیلی توسط حاکمیت و سپس مخالفت‌های گفتمان رقیب پس از انقلاب.  در این کتاب چندان به موضوع حجاب و پوشش به عنوان ابزار سلطه استعماری اشاره‌ای نشده در حالی‌که موضوع حجاب و پوشش اسلامی بانوان به عنوان یکی از مهم‌ترین ارکان هویت و انسجام ملی ایران در برابر سلطه استعماری در اولویت برنامه استعمارگران بوده است که در قالب اقدامات فرهنگی و بشردوستانه و نیکوکاری، اهداف سیاسی را تعقیب می‌کرده است که همان استحاله تدریجی فرهنگی و تزلزل و تضعیف هویت ملی و در نتیجه پذیرش و حتی استقبال از استعمار خارجی بوده است.

این پژوهشگر تاریخ بیان کرد: به نظر من مهمترین نکته درباره عدم‌ توفیق لازم حاکمیت و یا قدرت پس از انقلاب در ارائه مدل و الگوی پوشش عمومی و بیرونی زنان و پذیرش آن از سوی جامعه بانوان، گذشته از نکات مهمی که در کتاب به آنها اشاره شده است، ناشی از تضارب بینش‌ها به مقوله حجاب است که نمود آن در تعارض گفتمان حاکمیت و گفتمان رقیب و به‌تبع آن انتخاب پوشش‌های متفاوت توسط گروه‌های مختلف خود را نشان داده است.

سپس «مریم رفعت‌جاه» به بیان موضوع و ابعاد تحقیقی کتاب پرداخت. وی با اشاره به اینکه جای چنین کتابی در زمینه زیبایی‌شناسی پوشاک بسیار خالی بود و با نگارش این کتاب به بخشی از نیاز موجود پاسخ داده شده و این کتاب می‌تواند منبع مناسبی برای تحقیقات دانشگاهی در این زمینه باشد، اشاره داشت که نویسنده با ورود به یک حوزه گسترده و جامع برای تحلیل تغییرات زیباشناختی پوشاک زنان در طی چهل سال پس از انقلاب، در دستیابی به مفاهیم زیباشناسی متناسب با موضوع تحقیق و بیان آنها در این کتاب خیلی موفق بوده است. همچنین نویسنده در این کتاب بر اهمیت زیبایی‌شناسی و جایگاهی که هنر در شناساندن واقعیت‌های روزمره دارد توجه شده و به درستی آن را برای تحلیل تطورات پوشاک زنان در این دوره‌ها، بکار برده است.

رفعت‌جاه افزود: بخشی از این کتاب، ویژگی‌های زن مسلمان آرمانی و ویژگی پوشش زن ایرانی را در دوره‌های تاریخی مطرح می‌کند و این مساله برمی‌گردد به جامعه سنتی‌ای که در جامعه ایرانی وجود دارد. اگر به عناصر پوشاک ایرانی زنان و جنبه‌های فرهنگی آن توجه می‌شد، می‌توانستیم از بسیاری از مسائل و چالش‌های پیش آمده اجتناب کنیم.زنان دارای اطلاعات و آگاهی و گزینش هستند و گاهی در زمینه پوشش مقاومت می‌کنند و این مقاومت‌ها شدید خود را نشان می‌دهد. اگر پوشاک متناسب را با نیازهای امروز زن ایرانی مطرح می‌کردند این رویداد رخ نمی‌داد. باید نیازهای زن امروزی را تعریف کرد و با نگاه انسان‌شناسی این مساله باید مطرح شود و باید از درون زندگی روزمره زنان بیرون بیاید.
 نکته دیگر اینکه همیشه پوشش هم برای زنان و مردان دلالت هویتی داشته است و هر کسی با توجه به عرف جامعه خود، هویت خود را با پوشاک خود بازنمایی می‌کند.

وی گفت: پوشاک زنان در جای‌جای کشور با توجه به ارزش‌های جاری در زندگی روزمره انتخاب می‌شود. اگر زمینه‌های فکری، اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی و هنری زنان را بررسی کنیم، می‌توانیم الگوهای زیبایی‌شناسی پوشاک آنها را نیز معرفی کنیم.

رفعت‌جاه افزود: حیا واژه‌ای است که در این کتاب به کار برده شده است. حیا از دیرباز مطرح بوده است و این واژه که گاه در بیان مفهوم انواعی از پوشاک زنان در این کتاب بکار رفته، نیازمند توضیح بیشتری در کتاب بود. حیا یکی از مفهوم‌هایی است که در گفتمان‌های اصول‌گرایانه و ارزش‌گرایانه محوریت دارد. حیا با واژه‌های دیگر تداخل معنایی پیدا می‌کند که باید در این باره بیشتر بررسی شود. این استاد دانشگاه افزود: بعد از انقلاب در سال ۵۷ تا ۵۹ زندگی و نیز پوشاک و پوشش ساده و به‌طور کلی ساده‌زیستی در زندگی و ساده‌پوشی زنان بسیار زیاد بود. این مساله به دلیل این بود که جلوه‌نمایی و تجملات زیادی در رژیم پهلوی وجود داشت و مردم و زنان در برابر این مساله مقاومت می‌کردند و به سمت ساده‌پوشی می‌رفتند. شاید بعدها بتوانیم سادگی را در عین زیبایی در الگوهای پوششی زنان به‌کار بگیریم. وی نیز بر ضرورت انتشار رنگی و کیفی این کتاب، متناسب با موضوع آن تاکید نمود و افزود در شکل فعلی، بخشی از یافته‌های تحقیق که در این کتاب ارائه شده قابل استفاده نیستند.

در ادامه «یاسینی» از ایده اولیه تحقیق در این کتاب گفت و بیان کرد: این ایده ناظر بر آن بود که وضع کنونی پوشاک و فرهنگ پوشش بخش بزرگی از زنان ایرانی پس از انقلاب اسلامی – با این فرض که پوشاک، دارای هویت است و دلالت فرهنگی و ایدئولوژیک دارد- اکنون به‌نحوی است که از یک‌سو با آنچه مطلوب نظام فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به‌ویژه در اوان پیروزی انقلاب بوده، فاصله بسیار دارد و از سوی دیگر با زیباشناسی پوشاک ایرانی زنان در تاریخ گذشته ایران هم تقارن چندانی ندارد. این موضوعی پیچیده است و دلایل متعددی دارد از جمله اینکه اولاْ تغییرات فرهنگی اجتماعی سیاسی در دوره‌های گفتمانی پیش از انقلاب، به‌تدریج ممیزات فرهنگ ایرانی را از پوشش زنان زدود و آن را به فرهنگ مغرب زمین نزدیک کرد. این میراث به ایران پس از انقلاب نیز سپرده شد. همچنین در دوره‌های گفتمانی پس از انقلاب، سیاستگذاری‌های فرهنگی هر دوره برای پوشش اجتماع زنان و در نتیجه تعیین زیباشناسی طراز در پوشاک آنها تابع سلایق کارگزاران فرهنگی و اقتصادی و تصمیمات آنها قرار گرفت و به ارائه الگوهای متنوع پوشش منجر شد. همچنین غلبۀ نظام تقریباً متحدالشکل پوشش برای زنان، به کمک رسانه‌های عمومی غالب، به سردرگمی مضاعف در بارۀ اساس چیستی و چگونگی پوشش عفیف و درعین‌حال زیبای زن ایرانی انجامید به‌نحوی که دلالت‌های سیاسی در هر گفتمان، جایگزین دلالت‌های فرهنگی پیشین شدند و هر کدام ممیزات زیباشناسی پوشاک زنان را به سویی راندند.

یاسینی با اشاره به اینکهجامعه چندفرهنگی ایران، الگوی واحدی را در پوشاک و یا حدود پوشش، برنمی‌تابد و به دلیل تنوع قومی و فرهنگی، قواعد زیباشناختی عُرفی پوشاک، فهم‌های متفاوتی از پوشانندگی و پوشش را در بر دارد، افزود: سیاست‌های گفتمانی دوره‌هایی خاص و تأکید و اصرار بر غیریت‌سازی در تقابل‌های گفتمانی، نوعی «همگون‌سازی» پوشش زنان در ایران پساانقلاب را رقم زد که در آن، تفاوت‌های فرهنگی پوشاک اقوام گوناگون در نظر گرفته نشد تا جایی که در یک تلقی عمومی، لباسی که مستور بود، لباسی نازیبا و هر نوع لباس زیبایی، نافی حجاب دانسته شد.

یاسینی تاکید کرد: تحقیق در این کتاب بر اساس یک مطالعه ‌بینارشته‌ای هنری با تمرکز بر زیبایی‌شناسی پوشاک اجتماع زنان صورت گرفته و البته زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی موثر بر آن را نیز مدنظر قرار داده است.

وی گفت: تحقیق بر یک فرض پیش رفت که با استفاده از یونیفرم یکسان، نمی‌توان همۀ دلالت‌های فرهنگی پوشاک، منطبق بر ارزش‌های هویتی یک فرهنگ –در اینجا فرهنگ اسلامی ایران- را برای تحقق منش حیاورزانۀ زن آرمانی بازنمایاند. همچنین دلالت‌های زیباشناختی پوشاک، جزء جدایی‌ناپذیر آنها است که به متغیر زمینه‌ها و تفاوت‌های فرهنگی به‌شدت وابسته است. بنابر این «همگون‌سازی» پوشش زنان الزاما به معنی طریق صحیحی برای تحقق منظر فرهنگی جمهوری اسلامی به این نوع از پوشش نبوده و باید در نظر داشت که توجه به زیبایی‌شناسی پوشش اسلامی زنان در گفتمان انقلاب اسلامی، باید با شناخت زیست‌جهان جهانی شده‌ای باشد که در آن هویت‌های افراد، چهل‌تکه شده و نوع پوشش انتخابی آنها از الگوها، منابع و مراجع فرامرزی نیز تاثیر می‌گیرد.

در ادامه یاسینی در پاسخ به پرسش رجبی در نپرداختن به موضوع سلطه استعمار و سهم آن بر تطور پوشاک زنان، اشاره داشت که تطور حجاب زنان موضوع اصلی این تحقیق نبوده اما به‌دلیل پیوند میان پوشش اجتماع زنان با موازین پوشش اسلامی در ایران پس از انقلاب اسلامی، به چگونگی پوشانندگی لباس اجتماع زنان بر اساس موازین دینی هم توجه نموده است گرچه همچنان بازشناسی و معرفی مولفه‌های زیباشناسانه در ساختار، رنگ، فرم و نوع پوشاک را در این پوشاک، در نظر آورده‌ است.

وی تاکید کرد: ترسیم تصویری روشن از چگونگی رویارویی زنان با نوع پوشش انتخابی‌شان از منظر کارکرد زیباشناختی موضوع این کتاب است که تلاش شده نشان داده شود این امر، چگونه در یک منظومه گفتمانی شکل می‌گیرد. وی در پاسخ به پرسش رجبی در این‌باره که آیا تطور پوشاک زنان، سهمی در تغییرات گفتمانی دوره‌های مختلف نداشته است، افزود: این تحقیق تلاش داشته تصویر نسبتاً جامعی از تطور پوشش زنان در ایران پساانقلاب را با تمرکز بر ساختار زیبایی‌شناسانۀ آن فراهم نماید، ‌تصویری که صرف «رخدادها در عرصه ساختار شکلی پوشش و پوشاک زنان» را نشان ندهد بلکه با «تحلیل تطورات پوشش زنان در ادوار مختلف گفتمانی»، نسبت پوشاک زنان را با اوضاع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … تبیین نماید. در اینجا باید گفت که تحولات گفتمانی در یک منظومه و به‌طور متقابل صورت می‌گیرد و کردارهای گفتمانی گفتمان حاکم و گفتمان یا گفتمان‌های رقیب، همزمان بر یکدیگر موثرند. به این ترتیب باید گفت هم تغییرات پوشاک زنان بر تغییرات گفتمانی موثر بوده و هم تغییر گفتمان‌ها، تغییراتی در زیباشناسی پوشاک زنان به وجود آورده است.

وی در پاسخ به سوالی در خصوص چگونگی کاربست نظریات مطرح شده در فصل کلیات کتاب، در تحلیل یافته‌ها افزود: این پژوهش به لحاظ نظری از نوع ترکیبی است از اینرو به طور همزمان از چند نظریه «تحلیل گفتمان» -هم به مثابه نظریه و هم به‌مثابه روش- ؛ نظریه «تطورگرایی»- برای شناخت سمت و سوی تطورات زیباشناختی پوشاک-، نظریه «کارکردگرایی» برای درک رابطه ساخت اجتماعی زیبایی‌شناسی لباس زنان ایران پس از انقلاب، با عناصر سازنده آن از جمله مؤلفه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نظریه «جامعه‌شناختی» با هدف بررسی مسائل پایه‌ای‌تر و درونی‌تر از جمله «رفتار» و «نظم» در انتخاب نوع پوشاک توسط زنان و نیز نظریات «زیبایی‌شناختی» که در میان رویکردهای گوناگون به زیبایی‌شناسی با توجه به چالش‌های جامعه‌شناسی با زیبایی‌شناسی سنتی، برای داوری زیباشناسانه موضوع، به رویکردهای مبتنی بر رابطه مستقیم زیبایی‌شناسی با واقعیت متکی بوده است. یاسینی گفت این تحقیق به سیاق تحقیقات دانشگاهی درصدد انطباق موردی یافته‌های خود با نظریه‌ای نبوده بلکه با اتخاذ و استفاده از نظریات یادشده، چهارچوب نظری محقق در فرایند تحقیق را فراهم آورده است.

وی همچنین بیان داشت: این پژوهش در صدد ارزش‌گذاری بر زیباشناسی پوشاک زنان در هیچ دوره‌ای نبوده بلکه صرفا سیر تطور آن را تحلیل نموده است. همچنین در پاسخ به نکات رفعت‌جاه در خصوص لزوم ارایه الگوهای پوششی بازتولیدشده از لباس سنتی زنان و نیز مفهوم حیا و مفاهیمی نظیر آن که برای بیان برخی مولفه‌های زیباشناختی پوشاک زنان به کار رفته، یادآوری کرد که در دو کتاب پیش‌تر به تالیف درآمده از سوی وی: «پوشاک ایرانی زنان، زیبایی و کارکرد» و نیز «پوشش و منش زنان در نقاشی و ادبیات  ایران»، این موضوعات مد نظر تحقیق بوده و از برخی مفاهیم کتب مذکور و رویکردهای متخذه در آنها در این کتاب، استفاده شده است.

یاسینی درباره نکات اعلام شده منتقدان درباره کیفیت انتشار کتاب گفت: تلاش زیادی شد تا کتاب به شکل رنگی به انتشار برسد که در نهایت تصمیم گرفته شد با استفاده از QR code، امکان دسترسی به تصاویر رنگی کتاب در سایت پژوهشگاه  فراهم گردد که البته چندان مفید، کاربردی و موثر نیست.نتایج این پژوهش نه‌تنها برای تحقق سیاست‌گذاری‌های آتی واقع‌گرایانه دربارۀ لباس و پوشش زنان مفید فایده خواهد بود، بلکه نشان می‌دهد با توجه به جایگاه اجتماعی تأثیرگذار زنان در جامعه، شناخت الزامات و اقتضائات جنسیتی آنان – و در اینجا نوع لباس آنها- از چه اهمیت بنیادینی در وضعیت ارزش‌های نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه برخوردار است.

منبع : مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *