اخبار داغ

دل نوشته دکتر حسن صادقی یونسی

آلفونس گابریل (زاده:۴ فوریه ۱۸۹۴ در بِراون جمهوری چک – ۲۸ می ۱۹۷۵ در وین) جغرافی‌دان، محقق و سفرنامه‌نویس اتریشی بود. وی ۳ بار به ایران مسافرت و در کویرهای ایران به پژوهش و اکتشاف پرداخت. وی ۵ کتاب در خصوص کویرهای ایران تألیف کرد. گابریل در خصوص کویرهای ایران اینگونه نقل می‌کند: «کویر کسی […]

اشتراک گذاری
20 شهریور 1401
99 بازدید
کد مطلب : 149595

آلفونس گابریل (زاده:۴ فوریه ۱۸۹۴ در بِراون جمهوری چک – ۲۸ می ۱۹۷۵ در وین) جغرافی‌دان، محقق و سفرنامه‌نویس اتریشی بود. وی ۳ بار به ایران مسافرت و در کویرهای ایران به پژوهش و اکتشاف پرداخت. وی ۵ کتاب در خصوص کویرهای ایران تألیف کرد. گابریل در خصوص کویرهای ایران اینگونه نقل می‌کند: «کویر کسی را که یکبار گرفتار افسونش شود دیگر هرگز رها نخواهد کرد.»

سالها پیش گفتی بودی کویر هر کس را مسحور خود سازد از آن رهایی نخواهد داشت.آری کویر مرا و مارا هم جادو کرده است باورت نمی شود؟!

با تمام کاستی ها در زادگاه پیران ایستاده ایم.پیرزنی را دیدم برای قوت لایموت خود در روستاهای اطراف فیض آباد کار می کرد کیلومترها سوار بر  اسب آبی با تکان های شدید.افتخارمان خمیرگیری و نانوایی و کارگری در شهرهای قارچ گونه است.خواننده مان حالا بجای دو ساز و نی و دف و سرنا و دهل گیتار می نوازد.دکتر آلفونس گابریل کاش زنده بودی و می دیدی همه چیز در کویر دستخوش تغییر است

تمام آنچه تو و همسرت مگنس بزرگوار با صرف هزینه شخصی دیدی با تجملات و مادی گری نابود شده است.

آلفونس عزیز از هر اتریشی سراغت را گرفتم ترا نشناخت اما من کویری کتابت را شب ها در کنارم و نزدیک خودم نگه می دارم.ببخشید اگر در اتاق من باران زیاد می بارد و نوشته هایت خیس می شود.

دکتر جان: امروز راهزنی و شروری به نام کرونا(ویروس تاجدار)امان مردمم را بریده است…کاش بودی و همانگونه که با بیماری مالاریا جنگیدی با این بیماری هم مبارزه می کردی.

البته فرزندان کویر با تمام کاستی ها و قرآن(ریال)به قرآن(ریال)خودیاری جمع کرده و ایستاده اند.

اگر یاداشت مرا دیدی؛و اگر ساربان ات همراهی کرد سری به ابراهیم آباد و منصوری بزن،باران بهاری باریده و بوی خوش همه جا را فرا گرفته و چکاوک ها و دم جنبانک ها بسیارند.به میان اهالی فخرآباد بیا

در کاروانسرای اش بار انداز کن؛این مردم خوراکشان شعر است؛و سخت علاقه مند به ملایی؛ترا با پسته مهمان کنند و مراسم کف زنی برای ات برگزار نمایند.چهره روستا بسیار تغییر یافته است اما هنوز گه گاهی در کنار قنات بانوانی چیزی شستشو خواهند داد.

چند درخت گز و بیشمار درختچه های تاق چشم انداز را تغییر داده و بوی خوش بوته های نمک پسند هوش از سرت خواهد برد.

صد البته سردق نزدیک است،شاید با منظره متفاوت و خیابان کشی های منظم روبرو شوی،شاید قاطعیت دهیار و بزرگ‌منشی بانوان شگفت زده ات کند.

آنطرفتر چاه فالیز و کوههای دریایی قصه های بسیار دارد

سنگ آب های باستانی؛که تیغ اره  ی معدن کاران نابودشان می کنند

قلعه و آسیاب تاریخی و سکوت روستا مگر صدای میشی و یا بره ای.

دکتر عزیز:اگر به مرندیز  رسیدی پروانه بیرون آمده از پیله را خواهی دید.مزارع تا عمق کویر رفته و آب قنات کم شده و ماهی های آن نگران از آینده اند.انار بخاطر سرمازدگی،فرم بنا ها شاید بخاطر مدرنیسم و شاید چشم و هم چشمی متحول شده،روستا آنقدر بزرگ است که تو باید حواست باشد راهت را گم نکنی،ماهواره هم حالا در اینجا سنت شکنی می کند.

غار زیبایش شاید برای تو ،و کارگاه قالی بافی اش برای” مگنس” همسر مهربانت جالب باشد.برای دیدن عظمت مسجد جامع مرندیز لحظه ای درنگ نکنید…شاید پیرمرد شاعر آن دیار چند شعر هم ترا مهمان کند.یا قالی بافان زبردست شگفت زده ات نمایند…درآمدهای محصولات استراتژیک پسته و زعفران خلق و خوی برخی را تغییر داده است….

ارگ و قلعه با شکوه و آب انبار تاریخی حیرت زده ات خواهد کرد.

سپس برو ،در کنار مسیرت به یونسی تپه ای می بینی شبیه نهنگ(حوت).کویر لباس سپیدی زیبا پوشیده و خرگوش های بازیگوش درون تاق های می رقصند و ماسه های نرم مارمولک های (ویبره)لغزان را در آغوش می گیرند.از پاسگاه قدیمی یونسی و باغ های میوه اثری نمانده است.کلاته خشک شده و اهالی از آنها اندک خاطراتی دارند.دکتر عزیز؛یونسی را با سامان دهی کالبدی و بهسازی در جرگه شهرهای زیبا درآوردند و ساختار تاریخی اش را برای تردد اتومبیل درهم شکستند.برای رفع خستگی هتل(کاروانسرا)تاریخی بیش از پانصد ساله ترا به خود می خواند…قبل از تو انگلیسی های کنجکاو و روسهای مغرور آنجا بودند.در بخش یونسی گویا آسبادهای خواهند ساخت و نیروگاه های خورشیدی…مردم در تلاشند تانسل آینده بهتر از امروز و دیروز زندگی کند.هنرمندان هنرهای نمایشی آیینی_مذهبی(یونسی)تعزیه خوانان عزت بیشتری یافته اند و ورزشکاران درخشش بیشتر از پیش دارند….

راستی رباط و کاروانسرای مرندیز را عده ای ساختند که در دریا گرفتار امواج شدند این زوار نیت کردند جان سالم بدر برند در مرندیز رباط سازنند و آن نمودند.

این مطلب بدون برچسب می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *