اخبار داغ

هشدار و نقدی بر سریال های خانگی و تلویزیونی

همانطور که مستحضرید یادگیری اتفاقی است که از بدو تولد ِانسان شکل می‎گیرد، اتفاق می‎افتد و می‎تواند توسط حواس پنجگانه و از طریق مشاهده مستقیم، مشاهده غیر مستقیم، فیلم، عکس، کتاب و رسانه، فرد را با تجربه‎های عینی، شنیداری، حسی، حرکتی و عملی اطرافش آشنا و ترغیب به انجام یا گویش نماید و به الگویی […]

اشتراک گذاری
23 شهریور 1400
139 بازدید
کد مطلب : 132852

همانطور که مستحضرید یادگیری اتفاقی است که از بدو تولد ِانسان شکل می‎گیرد، اتفاق می‎افتد و می‎تواند توسط حواس پنجگانه و از طریق مشاهده مستقیم، مشاهده غیر مستقیم، فیلم، عکس، کتاب و رسانه، فرد را با تجربه‎های عینی، شنیداری، حسی، حرکتی و عملی اطرافش آشنا و ترغیب به انجام یا گویش نماید و به الگویی موقت یا دائم برای وی تبدیل شود. در یادگیری مستقیم، فرد موضوع یا سوژه ی تفکری(پنداری)، رفتاری و کرداری( عملی) را مستقیما خودش شاهد و ناظر است و تجزیه و تحلیل مغزی را از دیدگاه خودش انجام می‎دهد. حال اگر در وقایع منفی، اگر توضیح به جا و به موقعی درباره موضوعِ اتفاق افتاده بیان شود، شاید اصل ماجرا و شکل صحیح آن القاء شود، اما آیا همیشه توضیح‎گری برای توضیح و نقادی برای نقد، در کنار افراد، مخصوصا کودکان و نوجوانان وجود دارد؟ آیا اصلا کسی برای توجیه لازم و مکفی رفتار خوب یا غلط دیگران وقت می‎گذارد؟
در بُعد دیگر، همانطور که می‎دانید رسانه از جمله تلویزیون به دلیل وجهه‎ی تاثیرگذاری شدیدِ دیداری و شنیداری که بر مخاطب دارد، یکی از وسایل و ارکانی است که نقش اساسی و بنیادین در آموزش، یادگیری و انتخاب راه و روش، منش و منسک انسان ها دارد. لذا هم در سریال های قبلی و هم در سریال های خانگی و تلویزیونی اخیر همچون زخم کاری و افرا و …. موارد اثر گذار و منحرف کننده به وفور یافت می‎شود که در عین تکراری بودن برای اشاره به آن‎ها اما خیلی قابل تامل، قابل اندیشه و تاثیر القاءگذاری دارند که تیتروار به آن‎ها اشاره می‏کنم:
۱.    استفاده بیش‎از‎حد و اغراق‎گونه مصرف سیگار در بازیگرانِ نقش نوجوان، جوان و میانسال
وزارت بهداشت و علوم پزشکی، پایگاه سلامت و تندرستی، پدران و مادران، اولیاء آموزشی در مدارس و دانشگاه ها، مشاوران و متخصصان دائم در حال گوشزد کردن ضرر‎ و زیان های استفاده از سیگار، مصرف نیکوتین و در ادامه مواد مخدر هستند. این تناقض در بیان، وجود آسیب‎زایی این مواد و استفاده مداوم آن‎ها در بازیگران که نقش الگو و سوپراستار بودن را ایفا می‎کنند، قطعا افراد را به سمت منفی قضیه و انتخاب رفتارِ برجسته‎کننده الگویی گرایش می‎دهد. نتیجه آن وجود افراد سیگاری زیاد درخانواده ها و جامعه، کاهش سن استفاده از این معضل، زیر سوال رفتن درصد سلامت جامعه و در نهایت آمار بالای افراد مبتلا به مواد مخدر و در مسیر ناکاستی‎های مربوط به این الگوپذیری است.
۲.    انتخاب راه حلی به نام خودکشی در کنار مسائل و مشکلاتی که یک انسان در زندگی عادی و نرمال باید با آنها مواجه شود.
باز هم ممکن است یادگیری لحظه‎ای بسیار خطرناک این روش و نمایش، به جای روش‎های منطقی حل مسئله، تاب‎آوری، سازگاری و مواجهه چالش گونه، اتفاقی را رقم بزند که هیچ‎گاه قابل جبران نباشد. چرا آمار خودکشی بالاست؟ چرا در هر ۴۰ ثانیه یک نفر در دنیا اقدام به خودکشی می‎کند؟ این نقص از کجا سرچشمه می‎گیرد و از کدام منبع تقویت می‎شود؟ چرا به جای آموزش مسئله‏محوری به کودکان و نوجوانان و حتی رده‎های سنی بالاتر، باید سریال های خانوادگی پر بیننده که همه مدل تیپ شخصیتی با زمینه های مساعد کننده، تصمیم به خودکشی، دگرکشی و یا قتل بگیرند؟ چرا باید این‎ها در معرض دیدِ ساده‎انگاری و در دسترس‎ترین راه معرفی شوند. به نظر شما نمایش ممتد و متنوع این تابو چگونه و کجا باید رو به روشی ننگ‎آور، آبرو بَر برود که افراد از انجام آن خجالت، شرم و ترس داشته باشند؟
۳.    در تمام عمر بشر، بحث وابستگی‎های عاطفی، دلبستگی‎های اجتماعی و یا مسائلی این چنینی وجود دارد و در مراحل تحصیلی، شغلی و یا زناشوئی (ازدواجِ) افراد حتما اتفاق می‎افتند.چرا صدا و سیما و آموزش و پرورش، قسمت اعظم آموزش خود را روی این ابعاد که بخش بزرگی از زندگی فرد را تحت‎الشعاع قرار می‎دهد، نمی‎گذارند تا همگان یاد بگیرند وقتی با مسائل هیجانی، احساسی زندگی مواجه می‎شوند به جای انتخاب روش‎های غلط مطرح شده در بند ۱ و ۲ (گرایش به مواد مخدر و خودکشی) و حتی فرار از خانه، به روش‎های درست متوصل شوند؟ درخواست و توقع زیادی نیست، سیاست تفکری روی این مسائل و گرایش تمام رسانه‎ها و حتی فضای مجازی را می‎توان طوری تنظیم کرد که انسانیت و تعقل متمایز کننده بر مسائل و مشکلات راه و منش و مسیر خودش را بیابد. فقط خواستن باید شکل بگیرد تا توانستن را رقم بزند.
۴.    چرا در محتوای سریال ها، قریب به اتفاق، غم، ترس، خشم و نفرت بینندگان را محصور می کند؟
 کاری به این واقعیات زندگی نداریم. اما همه زندگی این‎ها نیستند. به فرض اینکه متن سریال یا فیلم دارد واقعیات زندگی بشر امروزی را به رقم می‎کشد، که چیزی جز غم و اندوه از آن باقی نمانده، چرا تمرکز بر نحوه مواجهه صحیح با آن رقم نمی‎خورد و شکل نمی‎گیرد، چیزی مثل کمک از والدین، حرف شنوی از بزرگترها، کمک از مشاورین، کمک از مراجع قانونی و در کل راه صحیح و قانونی مواجهه با مشکلات، به تصویر یا نمایش کشیده نمی‎شود!!
۵.    روح بشر نیاز به شادی دارد.
این شادی، هم نقش مهمی در سلامت انسان، تاب آوری و تحمل او در بحث مقاومت و پایداری و هم روی روند طی شده‏ی عمر او کمک حال است. پس چرا بین پنج هیجان اصلیِ غم، شادی، ترس، خشم و نفرت آنچه را که ما فعلا هم در واقعیت و هم در نمایش‏های ساختگی با آن دست و پنجه نرم می‏کنیم چیزی غیر از شادی و القای شاخه‏های آن است؟ یک هیجان تاثیرگذارِ گم شده بین چهار هیجان قوی و مخرب دیگر. پس حتما یک تلاش همه جانبه، محکم و استوار در مبنای صداوسیما، آموزش‏و‏پرورش، مشاورین‏ و روان شناسان باید برای ارائه‏های اجتماعی شکل بگیرد تا پشیمانی و نوش داروی بعد از مرگ سهراب را رقم نزند.
۶.    رسیدن به مادیات، خواسته ها و توقعات
باید آنقدر منطقی در غالب سریال ها و محتواهای رسانه ای اثرگذار تهیه و وارسی شود که تمام خانواده‏ها، بینندگان و شنوندگان با خیالی آسوده مسیر و روند شکوفایی فرزندان و نوجوانان و حتی خود را به آن بسپارند.
 
به قلم دکتر مهناز بهادری
متخصص روان شناسی سلامت
مشاور خانواده و روان درمانگر بیماری های مزمن
خوزستان، اهواز
 ۱۴۰۰/۰۶/۲۲

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *